تحلیل جامعه شناختی موانع استقرار نهادهای جامعه محور |
:
سازمان های جامعه محور (CBOs)[1] مفهومی است که تعریف خاص، دقیق و جامعی برای آن وجود دارد و نه تاریخچه پیدایش معینی دارد. با این حال رشد بی سابقه اینگونه سازمان ها، به ویژه در دهه های اخیر باعث شده است که ساختار آن از مفهومی تقریبا ناشناخته با حیطه وظایف ثابت و محدود به گونه ای، شگفت انگیز تغییر یافته و به بازیگری قدرتمند در عرصه ملی و بین المللی تبدیل شود. بسیاری معتقدند نفرت و دلزدگی از جنگ های جهانی سبب شد تا ملت ها، همپا با نوسازی خویش، به تدریج به ضرورت مشارکت در امور مربوط به کشور و حکومت خود پی برده و با سازماندهی خویش، در چارچوب هایی همانند سازمان های جامعه محور(CBOs)، نوع همکاری و تعامل با دولت را نهادینه سازند. بعدها این ساختار تکامل یافت و به اهرمی تبدیل شد که می توانست با بهره گیری از مهمترین عامل قدرت خویش -یعنی کسب قدرت و مشروعیت ازمردم- به اعمال فشار بر دولت برای تغییر در وضعیتی نامطلوب، توجه به اموری خاص و یا انجام فعالیتی ویژه بپردازد.
فقدان منابع مکتوب و در دسترس در زمینه سازمان های جامعه محور (CBOs) در کشور عزیزمان، همواره
از موانع مهم موجود بر سر راه این نهادها به شمار می آید. رشد و گسترش سریع و وسیع این سازمان ها به ویژه در میان جوانان، نوید بخش حرکتی سازنده در عرصه مشارکت جویی است، با این حال محدود کردن حیطه فعالیت به عرصه های داخلی نقیصه ای است که متاسفانه طیف وسیعی از سازمان های داخلی را در بر گرفته است. سالهای سال است که در کشورمان نهادهای خودجوش و غیروابسته به ترتیبات دولتی، پا گرفته و ادامه حیات داده و گاهی نهادهای مقتدری هم به وجود آورده اند که دوام چند صد ساله ای نیز داشته اند. ویژگی این تشکل ها و جمعیت ها در سرزمین ما این است که همگی آنها، هم ریشه در سنت دارند، هم آداب شریعت، و پاسخی بوده اند به نیازهایی که تحولات تاریخی فراهم می کرده اند. در حقیقت نهادهای خیریه مردمی و همچنین هیئت های مذهبی و عزاداری، از جمله نمودهای بارز این تشکل ها هستند که هر چند بسیاری از آنان همخوانی کاملی با معیارهای مدرن و کلاسیک غیردولتی ندارند، اما بسیاری از ویژگیهای خاص آن همچون غیر دولتی بودن و داوطلبانه بودن را به شکلی طبیعی دارا هستند
(مجتهدزاده، 1379: 29-28).
بیان مسئله:
یکی از راههای دستیابی به توسعه، کارآمدی سازی سیستم و انجام بهتر امور و اثر بخشی در فعالیت ها در ایران تقویت نهادهای جامعه محور است. تقویت و ایجاد شرایط لازم برای ادامه حیات صحیح و موثر نهادهای جامعه محور در جامعه میتواند به توسعه اساسی و پایدار در سیستم ها رقم بزند. در جامعه امروز ایران این نهادها میتوانند مشارکت سیاسی را بالا برده و رقابت سیاسی و تحرک اجتماعی سالم به وجود آورند، البته شروط تحقق این کارکردها، قانون مند بودن دولت است. آنها در صورتی میتوانند تأثیرگذار باشند که اولاً درست تشکیل شوند و ثانیاً کارکردهای واقعیشان را به نمایش بگذارند، از سوی دیگر، فعالیت مستمر و طولانی مدت داشته باشند، بتواند به وظایف مصرح و مورد نظری که از آنها انتظار می رود بپردازند، با موانع کمی برای فعالیت مواجه شوند و هزینه های کمی را برای فعالیتهایشان پرداخت نمایند .
با نگاهی به تاریخ نهادهای جامعه محور در ایران به نظر می رسد که کمتر نهادهای وجود داشته که بتوانند قوام نهادی داشته باشند و بتوانند در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران تدوام یابد.البته مشکل اصلی در زمینه نهادهای جامعه محور مدرن است، بعضی از نهادهای جامعه محور سنتی قوام و دوام و استمرار کافی را داشته اند و در ساختار ایران حضور و عمل نموده اند. به نظر می رسد مشکل اساسی در سیستم ایران این است که آمادگی پذیرا بودن به نهادهای مدرن اجتماع محور نیست و در زمینه بومی آنها مشکل کمتری دارد. این موضوع علت متعددی دارد که می توان برخی از این علل را شامل بیگانه هراسی جدی و به دیده تردید نگریستن به هر عنصر و نهاد خارجی و تقابل اعتقادی که از آنها متصور هستند، و غیره اشاره نمود. چرا نهادهای جامعه محور سنتی مانند مساجد، تکایا، هیئت های مذهبی و غیره از استمرار کافی برخوردار هستند و علل ماندگاری و دوام آنها چیست؟ چرا نهادهای جامعه محور سنتی از دوام بیشتری در قیاس با نهادهای مدرن جامعه محور برخوردار هستند؟
از این روی اینکه چه موانعی برای استقرارCBO های مدرن وجود دارد محور اساسی این پایان نامه را تشکیل می دهد.
در مورد عدم استقرار نهادهای مدنی مدرن دلایلی زیادی قابل طرح است که بعضا جامعه شناختی هستند مانند پایین بودن سرمایه اجتماعی[2]، اعتماد اجتماعی نسبت به این نهادها، فرهنگ سیاسی غیر مشارکتی و بعضا این دلایل سیاسی هستند که می توان به ساختار رژیم های سیاسی، ساختار قوانین و غیر اشاره نمود (ازغندی، 1379: 72 ).
برای بستر سازی استقرار این نهادها نیز استراتژی های زیادی مطرح است. برخی معتقدند، تغییر ساختار دولت، از حالت سنتی و استبدادی و مبدل شدن آن به دولتی دموکراتیک و قانونمند زمینه را برای ایجاد این نهادها را فراهم میآورد. برای عبور از جامعه سنتی به جامعه باز و دارای نهادهای جامعه محور تغییر منش مردم و نیروهای اجتماعی هم لازم است، آنها باید به جای انتظار به ظهور ناجی و قهرمان به خود اتکایی برسند و عوض ترس و خودسانسوری باید مننقدانه و شجاعانه آراء خود را
طرح، خزافه پرستی و باور به سنت های غلط را کنار بگذارند و راه خرد و دانش را پیش گیرند و به جای اعتقاد به قضا و قدر و تسلیم برابرآن به این درک برسند که انسان، خودش سرنوشتش را میسازد(شارپ و هلوی، 1386: 21).
اما مشکل اساسی سر راه این موضوع این است که عموما نهادهای قدرت مانع جدی در مقابل فرایند استقرار و نهادینگی CBO ها هستند. عموما ذات قدرت سیاسی انحصار طلب است و به ویژه گفتمانهای سیاسی اقتدار طلبانه، موانعی بر سر راه ایجاد و استقرار آنها هستند. بنابراین استقرار و نهادمندی سازمان های جامعه محور نه تنها به تحولات در حوزه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، بلکه به تغییر در ساختارهای قدرت و ذات قدرت نیز بستگی دارد، بنابراین در بحث از موانع استقرار جامعه مدنی نهادهای جامعه محور در ایران باید از شرایط سه گانه یعنی موانع اجتماعی، موانع فرهنگی و موانع سیاسی صحبت نمود
(بشیریه، 1378 : 63).
از نظربرخی دیگر، استقرار نهادهای جامعه مدنی نیازمند پیش زمینههای اجتماعی ـ اقتصادی، روانشناختی ـ آموزش و ارتباطی است. معمولاً دشمنان جامعه مدنی روی زمینههای نارس اقتصادی اجتماعی و تاریخی تأکید می کنند، اما مهمترین عامل برای رشد و گسترش جامعه مدنی، نفس فعالیت آن حتی به صورت نارس است. نمیتوان گفت که باید همه شرایط نهادهای مدنی پیدا شود تا آنگاه جامعه مدنی شکل بگیرد. شرایط تحقق جامعه مدنی به وسیله عملکرد نهادهای جامعه محورقوام مییابد. در سیاست نمیتوان منتظر فرصتهای بزرگ شد؛ فرصتهای بزرگ هیچگاه دست نمیدهد، باید از هر فرصت کوچکی برای دموکراتیزه کردن جامعه بهره جست.
از دیر باز کسانی که داعیه قیومیت بر مردم داشتهاند، جامعه ایران را برای دموکراسی نارس میشمردهاند یا آماده آن نمیدانستهاند. امروز هم همین مطالب را در خصوص نهادهای جامعه محور مطرح میکنند، اما نهادهای جامعه محور تا آنجا که به نیروهای هوادار آن مربوط میشود نیازمند مبارزه مستمر در جهت استقرار آن است. (بشیریه، 1378: 56)
با توجه به مطالب یاد شده این پایان نامه درصدد است تا به تحلیل موانع جامعه شناختی تحقق نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهایی (1384-1357) بپردازد و با توجه به منابع موجود در این زمینه این موانع را تحلیل و موشکافی کند.
سوالات تحقیق:
سوالات اصلی این پایان نامه عبارتند از:
1) آیا می توان ریشه بی ثباتی نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهای (1384–1357) را در ساختارهای فرهنگی جستجو کرد ؟
2) آیا می توان ریشه بیثباتی نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهای (1384-1357) را میتوان در ساختارهای اجتماعی یافت ؟
3) آیا می توان ریشه بیثباتی نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهای (1384-1357) را میتوان در ساختارهای سیاسی یافت ؟
اهمیت و ضرورت :
در تاریخ معاصر ایران شکلگیری نهادهای جامعه محور با موانع سرسختی روبرو بوده است، چنین به نظر میرسد این موانع با جلو آمدن تاریخ، سرسختی خود را تقویت نموده، به طوری که امروزه جامعه ایران راه دشواری را در استقرار نهادهای جامعه محور میپیماید. هدف از طرح این تحقیق اهمیت و جایگاه نهادهای جامعه محور و آسیبشناسی شکلگیری این نهادها در ایران در سالهای 1384- 1357 و تحلیل موانع جامعهشناختی تحقق آن میباشد.
ایران کشوری در حال گذر است که بحثهای مربوط به نهادهای جامعه محور در آن رواج یافته است. بحثهای مربوط به حاکمیت قانون، مشارکت سیاسی مردم، آزادی بیان و مطبوعات از دستاوردهای نهادهای جامعه محور است که زمزمههای آن از زمان مشروطیت آغاز شد؛ از این جهت انقلاب مشروطه را میتوان نقطه عطفی در این زمینه به شمار آورد، اما استبداد رضاخان، نبود مشروعیت و مقبولیت رژیم و همچنین ناکامی مشروطیت باعث شد هیچ اقدام مهمی در نهادهای جامعه محور مستقل از دولت دوره پهلوی شکل نگیرد. به نوعی انقلاب اسلامی را نیز میتوان در راستای تحقق همان هدف قلمداد کرد. زیرا مسیر این تحولات منفک و جدا از تحولات امروز ایران نیست و ضروری است که درباره نهادهای جامعه محور مستقل از دولت، شاخصها اهداف و راههای دستیابی به آن به مطالعه و تحقیق بپردازیم.
عدم شناخت کافی از مضمون و محتوای ساختاری و عملکرد شبکهها و نهادهای جامعه محور باعث میشود که ما مرزهای فعالیتها در این عرصه را نشناسیم و به همین دلیل تصوری موجود است که نهادهای جامعه محور (CBOs) را مانند حزب سیاسی تلقی میکند و وظایف و کارکرد یک حزب سیاسی را از آن ها توقع دارد(از غندی، 1379 : 66).
متأسفانه ناتوانی احزاب و سازمانهای سیاسی در ایفای نقش واقعی خود در جامعه و بخصوص در سالهای (1384-1357) برای برخی دانسته یا ندانسته این توقع را دامن زده است که نهادهای جامعه محور (CBOs) باید ضعفها و کاستیهای آنها را جبران کنند و اگر نهادهای جامعه محور این وظایف را انجام ندهند با بر چسبهای گوناگون روبرو میشوند و این تراژدی آنجا تکمیل میشود که همین گروههای سیاسی ـ ایدئولوژیک که توان انجام کارهای حزبی و سازمانی خود را ندارند با تمام قوا و سمت گیریهای ایدئولوژیکشان محیطهای فعالیت حقوق بشری را نیز آلوده دستهبندیهای سیاسی میکنند و از این طریق بازدودن همدلی و اعتمان میان نهادهای جامعه محور (CBOs) به همبستگی جامعه توسعه یافته ایرانیان لطمه وارد میسازند(بشیریه، 1381: 28).
با توجه به آنچه در فوق ذکر گردید انجام تحقیقاتی در این زمینه را مبرم میسازد تا جامعه ایران و به خصوص قشر روشنفکر عوامل و موانع ساختاری استقرار نهادهای جامعه محور را شناخته و در این زمینه با انجام گامهایی کاربردی در رشد و پیشرفت آن قدم گذارند.
اهداف تحقیق:
اهداف تحقیق حاضر شامل سه مقوله اهداف اصلی، فرعی و کاربردی دستهبندی شده است.
هدف اصلی:
هدف اصلی این تحقیق تحلیل موانع جامعه شناختی استقرار نهادهای جامعه محور (CBOs) در ایران بین سالهای 13874-1357 میباشد.
[1]-community based organization
[2] -social capital
[سه شنبه 1400-05-05] [ 12:05:00 ق.ظ ]
|