در دنیای پیچیده امروز، انسان با مسائل و مشکلات زیادی روبروست. مسائلی از قبیل فقر، بی خانمانی، بیکاری، نابسامانیهای اجتماعی و جنگ، تغییرات سریع اجتماعی و فشارهای زندگی مدرن، تنهایی و محرومیت­های شخصی و فقدان منابع حمایتی، بیماری­های درمان ناپذیر و غیره.انسان می باید برای زندگی و بقای خود با این مسائل بستیزد و خود را در معرض مخاطرات بسیار قرار دهد.

    از بین همه این خطرات بروز مشکلات روانشناختی یکی از چالش­های عهده انسان در عصر نوین است. در این میان اختلال وسواس فکری-عملی بدلیل ایجاد مشکلات عدیده در زمینه ­های شغلی، خانوادگی، اجتماعی و غیره موجب نارحتی و پریشانی مبتلایان به این اختلال و نیز خانواده­های آنان می شود. اختلالات اضطرابی و وسواس اختلالات شایعی هستند که سالانه هزینه­ های زیادی را برای افراد و جامعه تحمیل می‌کنند. از این رو تشخیص و توصیف این اختلالات مهم بوده و وجود یک نظام طبقه بندی مناسب می تواند راهنمای خوبی برای درمان و تحقیق باشد. یکی از پرکاربردترین نظام­های طبقه بندی برای اختلالات اضطرابی، چهارمین ویرایش راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی ( DSM-IV-TR)[1] است. نظام طبقه بندی اختلالات روانی به روانشناسان امکان پیش بینی اختلالات را می­دهد و مشخص می­ کند که احتمال وقوع هر اختلال چقدر است و چه کسانی بیشتر مستعد اختلال هستند (سانتراک[2]، 2003).

    افکار و اعمال وسواسی نخستین بار در منابع پزشکی اوائل قرن نوزدهم توصیف شد این افکار و اعمال وسواسی تظاهر غیرعادی ملانکولی[3] تصور می­شد. در شروع قرن بیستم با پیدایش روانکاوی، تمرکز بر توضیحات روانشناختی مبتنی بر تعارض­های ناخود آگاه تغییر جهت داد، اما این کار راهبردی مفید برای درمان نبود راهبرد بعدی نظریه یادگیری در مورد [4]OCDبه پیدایش درمان­های رفتاری مؤثر در ده­های 1960 و 1970 انجامید. وسواس فکری-عملی (OCD) با افکار، تکانه­ها یا تصورات عودکننده مزاحم و مداومی که منجر به اضطراب می­شوند و نیز رفتارهای تکراری و اعمال ذهنی که فرد به قصد رهایی از ناراحتی و پریشانی مجبور به انجام انهاست مثل شستن دست، ترتیب و دسته بندی اشیاء، شمارش کلمات و اعداد خاص شناخته می­ شود (انجمن روانپزشکی آمریکا[5]، 2000).

    وسواس­های فکری و عملی که مشخصه OCD هستند زندگی را بسیار مختل کرده و فرد را در چرخه فکر و رفتار ناراحت کننده و اضطراب آور گرفتار می­سازند. نشانه­ های OCD وقت گیر، غیرمنطقی و پریشان کننده هستند و فرد نومیدانه آرزوی متوقف کردن آنها را دارد در مجموع به نظر می­رسد که نشانه­ های OCD چهار بعد عمده دارند: وسواس های فکری مرتبط با وسواس های عملی وارسی کردن، نیاز به داشتن تناسب و منظم چیدن چیزها، وسواس های فکری درباره ی پاکیزه گی مرتبط با وسواس های عملی شستن و رفتارهای مرتبط با احتکار (هالجین[6] و ویتبورن[7]، 2003). بیمار مبتلا به وسواس فکری-عملی ممکن است فقط وسواس فکری، فقط وسواس عملی و یا هر دوی آنها را باهم داشته باشد. بر خلاف وسواس فکری که یک فرایند ذهنی است، وسواس عملی نوعی رفتار است. اجبارها، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است، نظیر شمارش، وارسی و اجتناب (کاپلان و سادوک[8]، 2007).

    اگرچه دلایل ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و تداوم آن تا حد زیادی ناشناخته است اما در دهه­های  اخیر، دانش بشر درباره علت شناسی اختلال مذکور پیشرفت نموده است. از جمله عوامل شناختی خاصی که در سبب شناسی اختلال وسواس فکری-عملی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است سازه شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی می­باشد(استارسیویچ و بیرلی[9]، 2006). که در پژوهش جاضر به مقایسه این دو متغیر در افراد مبتلا به وسواسی- اجباری و افراد عادی پرداخته می شود.

بیان مسئله

اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یک اختلال اضطرابی است که در آن، ذهن فرد از افکار مهار نشدنی و پایدار لبریز شده و فرد را مجبور به تکرار مجدد اعمال مشخص می­ کند که سبب درماندگی و اختلال در کارکرد روزانه اش می­ شود (دیویسون و کرینگ، 2004).

    به عبارت دیگر، اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) اختلال شدید و مزمنی است که به وسیله وسواسها و اجبارها یا هردوی آنها مشخص می­ شود، شیوع این اختلال در طول زندگی بین 1-2 درصد جمعیت برآورد شده و در میان زنان بیشتر از مردان شایع است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000).

    وسواس فکری[13] عبارت است از فکر، احساس، اندیشه یا حسی عودکننده و مزاحم. برخلاف وسواس فکری که یک فرایند ذهنی است، وسواس عملی[14] نوعی رفتار است. اجبارها، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است نظیر شمارش، وارسی یا اجتناب. بیمار مبتلا به OCD از غیرمنطقی بودن وسواس هایش آگاهی دارد و این وسواس های فکری یا عملی را «خود ناهمخوان»[15] می­یابد (کاپلان و سادوک، 2007).

    هرچند عمل وسواسی ممکن است در تلاش برای کاستن از اضطراب همراه با وسواس فکری انجام می­ شود، همیشه به کم شدن اضطراب منجر نمی­گردد. ممکن است پس از کامل شدن انجام عمل وسواسی، اضطراب فرقی نکرده باشد و یا حتی بیشتر شده باشد. وقتی فرد در مقابل انجام وسواس عملی، مقاومت به خرج می­دهد، نیز اضطراب افزایش می­یابد. شایع ترین وسواس های عملی، عبارتند از: تکرار یک رفتار خاص مانند شستن و تمیز کردن، شمردن، منظم چیدن چیزها، وارسی کردن یا درخواست خاطر جمعی. شروع زود هنگام آن در مردان رایج تر و با وسواس های عملی مرتبط به وارسی همراه است. شروع دیرهنگام آن در زنان شایع تر است و به صورت وسواس در شستشو ظهور می­ کند (هالجین و ویتبورن، 2003).

    اگرچه دلایل ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و تداوم آن تا حد زیادی ناشناخته است اما اکثر پژوهش­ها معتقدند که تمام اختلالات اضطرابی دارای سطوحی از هیجان پذیری منفی یا روان رنجوری هستند (استارسیویچ و بیرلی[16]، 2006)، و از جهتی دیگر عوامل شناختی خاص، مسئول گسترش اختلالات اضطرابی خاص هستند. مثال­هایی از این عوامل خاص، عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی در اختلال وسواس فکری عملی است. در نتیجه، از جمله حوزه هایی که به نظر می رسد در درک درست تر از بیماران وسواس فکری-عملی یاریگر باشد، حوزه شناختی است. جریان فکر انسان همیشه از یک مسیر هدفمند، تکلیف محور و استدلالی پیروی نمی­ کند. برخلاف جهان طبیعی، جریان طبیعی فکر انسان مکرراً به وسیله فعالیت­های شناختی ناخواسته ای که در فکر مولد و عملکرد آن تداخل ایجاد می­ کند، مشخص می­ شود. نگرانی­ها، حواسپرتی­ها، سوگیری­های توجه، فراموشی­های حافظه، سرگردانی ذهن، رؤیا پردازی­ها، تمرکز خودمحور، نشخوارها، فکر وسواسی و…، نمونه­هایی از فرایندهای روانی هستند که تداخل شناختی ایجاد می­ کنند(کلارک[17]، 2004).

    این گونه افکار ناخوانده روانی نقش مهمی در بسیاری از وضعیت­های آسیب شناختی روانی ایفا می­ کنند. از جمله عوامل شناختی خاصی که در سبب شناسی اختلال وسواس فکری-عملی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است سازه شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی است (استارسیویچ و بیرلی، 2006).

   در این راستا عدم تحمل بلاتکلیفی، یک ویژگی سرشتی است که از مجموعه ای باورهای منفی درباره بلاتکلیفی و معنای ضمنی آن ناشی می­ شود. شیوه ای که فرد اطلاعات را در شرایط مبهم درک می­ کند و به این اطلاعات با مجموعه ای از واکنش­های شناختی، عاطفی و رفتاری پاسخ می­دهد. این واکنش­ها منفی و مستقل از احتمال روی دادن

پایان نامه

 واقعی آن موقعیت­ها و پیامدهای مرتبط با آن است. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقد هستند که آنها نیاز دارند با قطعیت کامل بدانند که چیز بدی اتفاق نخواهد افتاد. بعضی دیگر هم معتقدند که آن­ها قادر به سازگاری با تغییرات غیرقابل پیش بین نیستند، و آن­ها دوست دارند که گفته شود به طور یقین تغییرات بدی رخ نخواهد داد. افرادی که به اختلال وسواس فکری-عملی مبتلا هستند معتقدند که اگر آن­ها کوشش زیادی به خرج بدهند و اعمال خاصی را با روش معینی اجرا کنند، می­توانند به قطعیت کامل برسند. در واقع این نوع طرز تلقی ها جزء سیاست و بینش آن­ها است. ولی واقعیت این است که کوشش زیاد برای حصول اطمینان، باعث شک و تردید بوده و درنتیجه فرد بیش از پیش دچار عدم قطعیت خواهد شد و بلاتکلیفی با توانایی فرد برای کارکرد مناسب تداخل می­ کند. برای مثال، افرادی که نمی ­توانند بلاتکلیفی را تحمل کنند، باور دارند که بلاتکلیفی استرس آور و نارحت کننده است، بلاتکلیفی نسبت به آینده عادلانه نیست، رویدادهای غیرمنتظره منفی هستند و باید از آنها اجتناب کرد(داگاس و رابی چاد[18]، 2007).

     البته ارتباط کمالگرایی با اختلال وسواس فکری-عملی هنوز کاملا روشن نشده است و یافته ها در این مورد متناقض هستند.سیکا (2004)نشان داده است که کمالگرایی اختلال وسواس فکری-عملی را از اختلال اضطراب فراگیر متمایز نمی­ کند. از سوی دیگر فراست و استکیتی (1997) نشان داده اند که کمالگرایی کلی بین گروه­ های اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال وحشتزدگی تفاوتی ندارد (وو و کورتزی[20]، 2009). همچنین در خلاصه بندی مطالعات مختلف، داگاس و همکاران(2004) ادعا کرده اند که عدم تحمل بلاتکلیفی بهترین پیش بینی کننده برای نگرانی و اختلال اضطراب فراگیر در جمعیت هایی بالینی و غیربالینی است. با توجه به اینکه تحقیقات گذشته دو سازه کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی را در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داده اند و پژوهش­های انجام گرفته در این زمینه ضد و نقیض است. لذا عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی مؤلفه­ های شناختی هستند که نقششان را باید در اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داد. از این رو، سؤال اساسی این پژوهش این است که آیا بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی در زمینه کمال گرایی  و عدم تحمل بلاتکلیفی تفاوت وجود دارد؟

اهمیت و ضرورت مسئله

    امروزه یکی از حوزه های که در آن مطالعات فراوانی در حال انجام است، بررسی و تبیین رابطه بین فرایندهای روانشناختی و آسیب شناسی روانی است. تعیین مؤلفه­ های اساسی و مهم در هر یک از اختلالات می ­تواند پیشنهادهای سازنده ای را در جهت پیشگیری و خط مشی های درمانی ارائه کند. با توجه به شیوع نسبتاً بالای اختلال وسواس فکری-عملی که از هر پنجاه نفر یک نفر را مبتلا می­سازد و با توجه به اینکه این بیماری میل به مزمن شدن دارد، آشکار است که هزینه­ های مالی و پیامدهای روانشناختی آن برای خود مبتلایان، خانواده­های آنان و جامعه بسیار بالاست (مهرابی زاده و همکاران، 1386).

     اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال اضطرابی بسیار ناتوان ساز است که معمولا به مثابه یک بیماری بد علاج که نیازمند درمان مادام العمر است، در نظر گرفته می­ شود. پدیده ­های وسواسی نه تنها در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، که در بسیاری دیگر نیز قابل مشاهده است. علی رغم شناخت فزاینده شیوع و بیماری زایی اختلال وسواس فکری-عملی و معرفی درمان­های مؤثر، مبتلایان به این اختلال هنوز کمتر از حد واقعی  تشخیص داده شده و به گونه ای نامناسب مداوا می­شوند(کلارک و واتسون[21]، 2006).

     بررسی­های به عمل آمده نشان داده است که شیوع بالای این اختلال مشکلات زیادی را در کارکرد شغلی، بین فردی، مالی، تحصیلی، زناشویی و مراقبتی افراد مبتلا به این اختلال ایجاد کرده و از طرف دیگر، مقادیر بالایی از خدمات بهداشتی را صرف خود می­ کند. به علت ماهیت عاجز کننده اختلالات اضطرابی و از جمله اختلال وسواس فکری-عملی، داروهای تجویزی برای اختلالات اضطرابی از جمله پرمصرف ترین داروها در سطح جهان هستند. درنتیجه با توجه به شیوع نسباً بالای این اختلال و مزمن و هزینه بر بودن بودن آن، لزوم تشخیص و درمان به موقع آن امری ضروری است که طی چند دهه اخیر مطالعات زیادی جهت شناسایی عوامل روانشناختی دخیل در شروع و تداوم  اختلال وسواس فکری-عملی انجام شده است (هالجین و ویتبورن، 2003).

    با این توضیحات طبیعی است که شناسایی فرایندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و می تواند دانش ما را درباره  شروع و تداوم این اختلال افرایش داده و به ما کمک کند تا تصویر روشن تری از ماهیت این اختلال بدست آوریم. همچنین در شناسایی و تشخیص دقیق تر این اختلال به ما کمک می­ کند. در نتیجه درک درست تر از ماهیت اختلال به تشخیص دقیق تر  منجر می­ شود و این مهم راه را برای برنامه ریزی جهت پیشگیری­های اولیه و ثانویه هموار و زمینه را برای ارائه راه حل­های درمانی بهتر و مفیدتر فراهم می کند. امید است این پژوهش با یافته­ های جدید و تکمیلی بتواند گامی کوچک در راستای شناخت هرچه بیشتر فرایندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی بردارد.تا با شناخت این فرایندها بتوان تا حدودی عوامل مستعدکننده ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی را شناسایی و گام­های ارزشمندی در جهت پیشگیری و درمان این اختلال برداشته شود.

اهداف پژوهش

الف) هدف کلی

    مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی در بین بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

ب) اهداف اختصاصی

1) مقایسه شدت عدم تحمل بلاتکلیفی افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

2) مقایسه میزان کمال گرایی خودمدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

3) مقایسه میزان کمال گرایی جامعه مدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

4) مقایسه میزان کمال گرایی دیگر مدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

فرضیه های پژوهش

فرضیه کلی

    بین میزان عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی تفاوت وجود دارد.

فرضیه های فرعی

1)افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از عدم تحمل بلاتکلیفی بالاتری برخوردارند.

2) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی خود مدار بالاتری برخوردارند.

3) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی جامعه مدار بالاتری برخوردارند.

4) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی دیگر مدار بالاتری برخوردارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت