مطالعه جامعه شناختی رابطه سبکزندگی زنان شهر تهران و قربانیشدن |
ی که با کلمه قربانی اشتراکاتی داشتند را جمع آوری کرده و در یک دائرﮤ المعارفی در سال 1975 به چاپ رساندهاند(همان 24-25).
لازم به ذکر است عوامل متعدد ساختاری، فرهنگی، اقتصادی، محیطی و غیره میتواند بر قربانی شدن زنان تأثیرگذار باشد که سبکزندگی یکی از آنهاست و به طور صد درصدی نمیتوان قربانی شدن را فقط و فقط ناشی از سبکزندگی دانست. با علم به این واقعیت در تحقیق حاضر محقق در پی کشف ارتباط سبک زندگی زنان و قربانی شدن ایشان بوده و هیچ یکجانبهنگری مد نظر ایشان نبوده است.
طرح مسئله
گسترش حضور زنان در جامعه و تصرف پستهای مختلف و کسب پایگاههای اقتصادی-اجتماعی در کشور حرف نویی نیست. زنان هر روزه از منزل خارج میشوند، به کار و تحصیل و فعالیت میپردازند و تلاش میکنند دوشادوش مردان به پیش روند. امروزه زنان بیش از هر زمان دیگر در فضاهای عمومیظاهر میشوند. اگرچه حضور آن ها در فضاهای عمومینقطه مثبتی است که به یُمن مبارزات طولانی برای آن ها حاصل شدهاست اما از طرفی مانند هر امر دیگری مشکلات خاص خود را داشتهاست. تحقیقات مختلف(روباتام 1387، صادقی فسایی و حمیدی 1387، نهاوندی و آهنگرسلهبنی 1387، رجبلاریجانی 1389) و تجربه زیسته زنان نشان میدهد که ترس از آزارهای جنسی در فضاهای عمومیبرای زنان امری جدی است. اگرچه زنان در مقایسه با مردان کمتر قربانی جرائم مختلف میشوند ولی تحقیقات نشان میدهد(استانکو1992) که زنان بیشتر از مردان از قربانیشدن میهراسند و همانطور که ذکر شد بیشترین و جدی ترین ترسِ زنان، ترس از آزارهای جنسی است.
تحقیقات زیادی در خصوص سبکزندگی قربانیان جرائم انجام شده، اما کمتر به مفهوم قربانیشدن به معنی یک مسئله اجتماعی پرداختهشد و بیشتر در حوزۀ جرمشناسی مورد مداقه قرار گرفتهاست. از طرفی در این رساله درپی کشف ارتباط مفهوم قربانیشدن (از بعد جامعه شناختی آن) و قربانیشدن زنان شهر تهران بودیم که کمتر در تحقیقات پیشین به آن توجه شدهاست. جرمشناسی کلاسیک بیش از آنکه بر قربانی تأکید کند، با یک نگاه مجرم محور به بررسی جرائم پرداخته است. نگاهی قربانی محور نگاه جدیدی است که در طی 30 سال اخیر رایج شده، اما در اکثر موارد به قربانیان جرایم پرداخته و به مسائلی که باعث میشود قربانی شدن فرد میشود و ولی جرمی (به معنی جرایمی که در قانون مشخص شده و برای آن کیفر در نظر گرفته شدهاست) اتفاق نیافتاده، کمتر پرداخته شدهاست. روزانه در جهان جنگ، بیماری، اعتیاد، تصادفهای جادهای و بسیاری موارد دیگر قربانیان زیادی میگیرند که زنان نیز از آن مستثنی نیستند. در جنگها زنان به اشکال مختلف قربانیان بیدفاع هستند، خواه خود در هنگام وقوع جنگ در محل حضور داشته باشند و آسیب جسمی، جنسی، روحی و روانی ببینند و خواه همسرانشان برای مبارزه رفته و آسیب ببینند و زن مجبور به گذران دوران بیوهگی و یا پرستاری از همسر معلولش شود(نظیرآنچه در زندگی همسران شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی مشاهده میکنیم)، در نهایت زنان قربانی خواهند بود. نمونه بارز آن را در کشور خودمان میتوان یافت. در دوران جنگ تحمیلی 7000 زن به شهادت رسیدند. بیشتر این شهیدان در شهرها و در حملات موشکی عراق، جان خود را از دست دادهاند. اما کم هم نبودند زنانی که در جریان مقاومت مدنی از شهر[1] به فیض شهادت رسیدهاند. بیشترین میزان شهیدانِ زن در دو استان خوزستان و کردستان به ثبت رسیده، یعنی استانهای مرزی که عراق حملۀ زمینی به آن ها داشته است. 500 نفر از این افراد، رزمنده بودند. آمارها نشان میدهد در کل کشور نزدیک به 5735 جانباز زن وجود دارد که بیش از نیمی از آنان، جانباز بالای 25 درصد هستند. درباره تعداد اسرای زن جنگ تحمیلی، آمار روشنی منتشر نشده، اما برخی منابع از رقم 171 اسیر زن در طول جنگ هشت ساله سخن میگویند. 550 هزار مادر و همسر شهید، جانباز و آزاده نیز داریم( جام جم، 1393) که زندگی همه این افراد دستخوش آسیبهای ناشی از جنگ شده و در واقع قربانیان جنگ هستند.
اعتیاد از جمله مسائل دیگری است که در کشور قربانی میگیرد و زنان در آن جایگاه خاصی دارند. وجۀ زن معتاد و میزان پذیرش وی در جامعه و خانواده به مراتب خدشه پذیرتر از مرد معتاد است. زن معتاد مایه آبروریزی خانواده بوده و انگهای دیگری نیز به راحتی به او چسبانده میشود. به راحتی طلاق داده میشود و از خانواده طرد میگردد. زن چه خودش درگیر اعتیاد باشد و چه همسرش در نهایت خود را قربانی آن میداند، زیرا مجبور است مشکلات ناشی از اعتیاد نظیر بیکاری، فقر و غیره را در زندگی تحمل کند.
تصادفهای جادهای از دیگر آسیبهایی است که در کشور به صورت عمومی وجود دارد. در طول 10 سال گذشته، 235050 (دویست و سی و پنج هزار و پنجاه)نفر بر اثر تصادفات رانندگی در کشور جان باختند و 2221000 (دو میلیون و دویست و بیست و یک هزار) نفر نیز مجروح شدند(رجانیوز1393). زنان به طور مضاعف از تصادفهای جادهای آسیب میبینند. در تصادفهای جادهای چه خود زن آسیب دیده باشد و چه همسر و فرزندش، زن قربانی تصادف است. وقتی زنها دچار نقص عضو و یا آسیبهای جسمیشدید میشوند کافی است که این مشکل ششماه طول بکشد، قوانین حمایت از خانواده به مرد به راحتی اجازه تعدد زوجات را میدهد. تازه این در مواردی است که مرد مسئولیت پذیری و وجدان بیشتری داشته باشد و به دلیل نقص عضو زن را طلاق ندهد و زن بیسرپناه و بیدرآمد به حال خود رها نشود! در مواردی که مرد آسیب میبیند در اکثر موارد زن تا پایان عمر از مرد آسیب دیده پرستاری میکند و اگر مرد خانواده فوت شود، باز هم این زن است که با آن اندیشه و احساس خاص زنانهاش میماند و از کیان خانواده دفاع میکند و بچهها را بزرگ میکند و وقتی پای گفتگویش مینشینی خود را قربانی تصادفهای جادهای میداند، و باز هم این فکر در ذهنتان خطور میکند آیا همه زنها در اینگونه موارد یکجور فکر میکنند؟
در بازجوییها، دادگاهها و زندانها کم نیستند قضات و بازجوها و کارکنان سازمان زندانها و قوۀ قضائیه که در کار خود با زنان مجرمی سر و کار دارند که در جواب تمام حرفها و نقدها یک جمله جواب میدهند«مادر نیستی که بفهمی، باید مادر باشی جگرگوشهات دچار مشکل باشد تا بفهمی»(ابراهیمیان 1393) وقتی زنان در رفت و آمدها و گفتگوهای خود چنین بیان میکنند که«باید زن باشی، چادری باشی، در این شهر زندگی کنی، رانندگی کنی، بچه داشته باشی، کار کنی، درس بخوانی و همسر باشی و بروی و بیایی تا یاد بگیری که زن بودن در این شهر چقدر سخت است و باید همه جوره زنانگیات را حفظ کنی تا بتوانی بین همۀ اینها توازن برقرار کنی و خودت و حیثیتت را هم حفظ کنی»(مصاحبه شماره45) در پای چنین زندگیای فقط و فقط یک اندیشۀ زنانه با امضای زنانه وجود دارد که سبکزندگی خود را میطلبد. سبکزندگیای که متفاوت از سبکزندگی و اندیشۀ مردانه است.
سؤالات تحقیق
سؤال اصلی:
چه رابطه ای بین سبکزندگی و قربانیشدن زنان وجود دارد؟
سؤالات فرعی:
- سبکزندگی زنان چگونه است؟
- درک و تصور زنان نسبت به قربانیشدن چگونه است و چه تعریفی از قربانیشدن دارند؟
- زنان چه تجربهای از قربانیشدن دارند؟
- زنان معمولاً از چه چیزهایی میهراسند وچرا؟
- آیا زنان قائل به رابطهای بین سبکزندگیِ خود و احتمال قربانیشدن هستند؟
- احتمال قربانیشدن در چه نوع سبکزندگی بیشتر است؟
- تبعات ترس و قربانیشدن بر زندگی زنان توسط خود آن ها چگونه توصیف میشود؟
- زنان برای کاهش ترس و مقابله با قربانیشدن از چه راهکارهایی بهره میگیرند؟
اهمیت موضوع
مردم و اندیشمندان به بینش جامعه شناختی نیاز دارند؛ زیرا این بینش، افراد را قادر میسازد كه در ورای مسائل شخصی به ریشههای اجتماعی مسائل پی ببرند. آن ها هنگامی قادرند مفهوم زندگی را درك و سرنوشت خود را دریابند كه خویش را در متن عصر خود قرار دهند و از وضع مردم دیگر- كه در شرایط مشابه قرار دارند – آگاهی داشته باشند. این بینش به ما یاری میدهد تا بتوانیم تاریخ جامعه و سرگذشت فردی و روابط میان آن ها را درك كنیم(سی رایت میلز 1381). یقیناً نرخ قربانیشدن برای همۀ افراد یکسان نیست، بهسخن دیگر، همانطور که ارتکاب جرائم به صورت نرمال توزیع نمیشود، قربانیشدن نیز چنین است. احتمالاً بعضی از افراد بیشتر از بعضی دیگر قربانی جرائم و یا عوامل خطر ساز میشوند و آنچه در قربانیشدن، اهمیت مییابد قبل از نگاه به مجرم، انگیزۀ وی و شرایط آسیبزا، نگاه به قربانی و سبکزندگی او است. مطالعۀ سبکزندگی و رابطه آن با احتمال قربانیشدن میتواند دلالتهای مهمیبرای پیشگیری از وقوع جرم و برنامهریزی اجتماعی داشته باشد و همین امر، اهمیت انجام این پژوهش را دوچندان میکند. از طرفی حفظ احساس امنیت زنان میتواند جهت حضور هرچه بهتر و مفیدتر و مناسبتر زنان در عرصههای اجتماعی لازم باشد. لازم است که زنان بدانند چه نوع سبکزندگیای آن ها را در معرض خطر قربانیشدن قرار میدهد و برای پیشگیری از آن سبکهای ایمنتری را برگزینند. سبکزندگی امنتر را به فرزندان خود آموزش دهند و نسل آینده زنان با سبکزندگی کمخطر آشنا شوند. این تحقیق بدین جهت اهمیت دارد که به مفهوم قربانیشدن از نظر زنان پرداخته و از تعریف این مفهوم در حوزۀ جرمشناسی فراتر رفته و مفهوم جامعه شناختی قربانیشدن را مد نظر قرار داده است، و از طرفی استراتژیهایی که زنان با سبکهای زندگی مختلف جهت پیشگیری از آن برمیگزینند را مورد واکاوی قرار داده و به شکل منسجمتری بازنمایی میکند. استراتژیهای پیشگیری طی روند جامعهپذیری زنان آموخته میشود و همراه با سبکهای مختلف زندگی از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. انجام این پژوهش علاوه بر شناخت مفاهیم و مصادیق قربانیشدن زنان و شناخت سبکهای زندگی پرخطر، راهکارهایی را جهت پیشگیری از قربانیشدن ایشان ارائه میدهد.
نتایج حاصل از این تحقیق بیش از همه مورد استفاده سیاستگذاران قوۀ قضائیه و سازمان زندانهاست. همچنین نتایج به دست آمده در حوزۀ آموزش و تجربیات دوران كودكی این افراد میتواند مورد استفادة سیاستگذاران حوزۀ آموزش و پرورش در كشور باشد.
در سطح میانه مهمترین حوزهای كه نتایج این تحقیق میتواند برای آن ها كاربرد داشته باشد خانوادهها هستند تا نكات بدست آمده در خصوص نحوۀ تربیت دختران که نسل آینده زنان جامعه را تشکیل میدهند را مد نظر داشته و در تربیت صحیح فرزندان دقت لازم مبذول دارند. به امید اینكه در نسلهای آینده كمتر با این مشكل روبرو شویم.
در اهداف تحقیق دو سطح نظری و عملی بیان شده که در ذیل به آن ها اشاره میشود.
هدف نظری تحقیق
از آنجا که حوزۀ قربانیشناسی، حوزۀ جوانی است، انجام اینگونه تحقیقها آنهم با یک نگاه جنسیتی میتواند بر بسط و توسعه نظریههای مربوطه مؤثر واقع شود؛ از طرفی تأکید بر مطالعۀ کیفی در این پژوهش میتواند بر نظریهپردازیهای بومی و روشنگریِ وقایع اجتماعی آنهم از دید کنشگران اجتماعی و بنابر روایت خودشان مؤثر باشد. شناخت مفهوم قربانیشدن با نگاهی جامعهشناختی میتواند این مفهوم را فراتر از حوزه جرمشناسی دانسته و مفاهیمی که منشعب از حوزۀ اجتماعی و ادراک زنان است را نشان دهد.
اهداف کاربردی تحقیق
مطالعه سبکزندگی و ارتباط آن با قربانیشدن میتواند دلالتهای مهمیرا برای عاملان اجتماعی و حوزه کنترل غیر رسمی از سویی و نهادهای اجتماعی و خانواده از سوی دیگر به ارمغان آورد. بهسخن دیگر کنشگران اجتماعی با درک این مسئله که چگونه سبکزندگی آن ها میتواند آن ها را در ورطه قربانیشدن قرار دهد، احتمالاً کنترل زندگی را نیز در دست خواهند گرفت و یا نهادهای اجتماعی با آگاهی از این موضوع، دخالتهای همه جانبهای را به کار خواهند بست تا از وقوع قربانیشدن جلوگیری نمایند. در آخر ذکر این نکته مهم است که حضور کنترل رسمی در همۀ صحنههای اجتماعی که در برگیرنده شرایط مختلف قربانیشدن زنان است، به هیچ وجه امکانپذیر نیست، اما وقوف عاملان اجتماعی به سبکزندگی و جنبههای مخاطره آن چیزی است که همیشه همراه آن هاست و میتواند حسی از کنترل اجتماعی و اجتناب از قربانیشدن را برایشان در بر داشته باشد. در پایان باید گفت:
– هدف از انجام هر تحقیقی دست یافتن به سؤالات اصلی تحقیق است. این تحقیق نیز از این قاعده مستثنی نیست و هدف از انجام این تحقیق رسیدن به پاسخ این سؤال است که«رابطه بین سبکزندگی و قربانیشدن بانوان شهر تهران چگونه است؟».
– هدف دیگر از انجام این تحقیق دست یافتن به نكتهای در تربیت كودكان است تا بتوان از طریق ارائه به سیاستگذاران آموزشی كشور احتمال قربانیشدن و ترس از قربانیشدن را در نسلهای بعدی كاهش داد.
[1] – در جنگ هشت ساله هنگام ورود دشمن به شهرهایی نظیر خرمشهر زنان دوشادوش مردان به دفاع میپرداختند. به این نوع دفاع که توسط مردم محلی که جزو ارتش نیستند و آموزش نظامی ندیده اند، صورت میگیرد در ادبیات جنگ مقاومت مدنی گویند.
[سه شنبه 1400-05-05] [ 06:41:00 ب.ظ ]
|