شیوه درخواست ابطال رأی‌ به معنای اخص، روش اصلی و گاه تنها روش اعتراض به رأی‌ داوری در نظام‌های رومی – ژومنی است. انحصاری بودن این روش، به ویژه بیشتر ‌در مورد آرایی که در کشور محل صدور یا مبدأ، بین‌المللی تلقی می‌شوند، دیده می‌شود. در واقع همان انگیزه هایی که دولت‌ها را متقاعد ساخته است ‌در مورد آرای داوری خارجی به اعمال نظارت قضائی محدود به زمینه‌های مشخص و ‌در مورد جنبه‌های اساسی رأی‌ اکتفاء کنند، ‌در مورد آرای صادره در داوری بین‌المللی نیز چنین سیاستی را اقتضاء نموده است. به عبارت بهتر، در برخی کشورها، مانند فرانسه اعتقاد بر این است که همان گونه که با اعمال حداقل کنترل می‌توان رأی‌ داوری خارجی (رأی‌ صادره در خاک بیگانه) را، با وجود اینکه نسبت به نظم حقوقی مقر دادگاه، عنصری خارجی تلقی می‌شود، در آن ادغام نمود، می‌توان با توجه به اهمیت کم محل صدور رأی‌، با اعمال کنترلی ساده نسبت به جنبه بین‌المللی دعوی و به صرف تشخیص ماهیت بین‌المللی رأی‌ ، آن را جزئی از نظم حقوقی کشور محل صدور تلقی نکرد و بدین ترتیب، مانند رأی‌ خارجی به اعمال کنترل کمتر در این زمینه اکتفاء نمود. حاصل این طرز تفکر، پیدایش گروهی از آرای تحت عنوان آرای بین‌المللی در کنار دیگر آرای صادره در کشور با رژیم حقوقی خاص خود می‌باشد که اولاً، مشمول نظارت وسیع، به ویژه، پژوهش خواهی نیستند و درخواست ابطال تنها راه اعتراض نسبت به آن ها‌ است؛ ثانیاًً امکان درخواست ابطال نیز به طور محدود بوده و مبتنی بر مبنای مشخص است. برخی کشورها ، ‌در مورد این دسته از آرای، از این هم پیش‌تر رفته و عقیده به عدم صلاحیت دادگاه‌های خود جهت رسیدگی به درخواست ابطال آن‌ ها را برگزیده‌اند.[۵۹]

 

اعتراض به رأی‌ و درخواست پژوهش یا ابطال نسبت به آن یک واقعیت اجتناب ناپذیر در داوری و همچنین رسیدگی‌های دادگاهی است. تصور روزی که هیچ نوع نظارتی بر احکام داوری اعمال نشود، خیالی باطل بیش نیست. بررسی اسناد و کنوانسیون‌های بین‌المللی و مقررات نظام‌های حقوقی به خوبی این نتیجه را تأیید می‌کند:

 

ماده سه کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷ مقرر می‌دارد:

 

« اگر طرفی که رأی‌ علیه او صادر شده است، اثبات کند به موجب قانون حاکم بر آیین داوری، مبنای دیگری غیر از مبانی مورد اشاره در بندهای «الف» و «ج» ماده یک و «ب» و «ج» ماده دو، وی را مستحق اعتراض نسبت به اعتبار رأی‌ در دادگاه حقوقی می‌سازد، دادگاه [محل درخواست اجرا] چنانچه مناسب بداند، می‌تواند از شناسایی و اجرای رأی‌ امتناع کند یا با اعطای مهلت معقول به محکوم علیه جهت ابطال رأی‌ از طریق دادگاه صالح، رسیدگی به موضوع را به تعویق بیندازد»

 

کنوانسیون نیویورک ۱۹۵۸، صریحاً در قسمت «هـ» از بند یک ماده پنج، ابطال ، تعلیق یا الزام آور تلقی نشدن رأی‌ در کشور مبدأ را از جمله مبانی عدم شناسایی و اجرای رأی‌ اعلام می‌کند:

 

« می‌توان از شناسایی و اجرای رأی‌ امتناع نمود اگر که …. رأی‌ هنوز نسبت به طرفین الزام آور نشده باشد یا به وسیله مقام صالح کشوری که رأی‌ در آن یا به موجب قانون آن صادر شده است، ابطال یا معلق شده باشد.»

 

کنوانسیون ژنو ۱۹۶۱، در بند یک ماده نه مقرر می‌دارد:

 

«ابطال رأی‌ مشمول این کنوانسیون، در یک کشور متعاهد، تنها در صورتی یکی از مبانی امتناع از شناسایی و اجرا را در دیگر کشور متعاهد تشکیل می‌دهد که عمل ابطال در کشور محل صدور یا کشوری که رأی‌ به موجب قانون آن صادر شده است، انجام گرفته باشد.»

 

قانون نمونه آنسیترال ۱۹۸۵، در بند یک ماده ۳۶، صریحاً از امکان ابطال یا تعلیق رأی‌ و نیز اثر آن بر شناسایی و اجرای رأی‌ سخن می‌گوید:

 

«شناسایی و اجرای رأی‌ داوری، قطع نظر از کشور محل صدور آن، تنها … در صورتی می‌تواند مورد امتناع قرار گیرد که … هـ) رأی‌ هنوز نسبت به طرفین الزام آور نشده باشد یا به وسیله دادگاه کشوری که در آن یا به موجب قانون آن صادر شده، ابطال یا معلق گردیده باشد، … »

 

‌در مورد کشورهای خانواده حقوقی رومی – ژرمنی، در زمینه اعتراض و به عبارتی درخواست ابطال رأی‌، دست کم تا آستانه سال ۱۹۸۰ می‌توان از دو قاعده کلی سخن گفت: اول آن که، امکان اعتراض یا درخواست ابطال آرای داوری ملی به صورت یک قاعده عام و فراگیر پذیرفته شده بود؛ دیگر آن که، در صورت ابطال رأی‌ در کشور مبدأ، دیگر امکان اجرای رأی‌ مذبور در کشور دیگر وجود نداشت. تحولات مربوط به قاعده اول در این مبحث و تحولات قاعده دوم در مبحث بعد مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

 

‌در مورد قاعده اول، یعنی امکان اعتراض به رأی‌ داوری ملی یا داخلی و ابطال آن، علی رغم تحولاتی که خواهیم دید، هنوز هم در بیشتر کشورهای تابع حقوق روم پذیرفته شده است.

 

این گرایش جدید که در اشکال گونه گونی بروز ‌کرده‌است، قانون گذاران همه کشورهای رومی را با خود هم‌صدا نساخته است. راست است که هدف این تدابیر قانونی، جلوگیری از تمهیداتی است که موجب اطاله دادرسی است. ولی نباید ‌در مورد این امتیاز اغراق نمود. زیرا، اعلام اعتراض یا درخواست ابطال، در حقوق بیشتر کشورها خود به خود موجب تعلیق اجرای رأی‌ نمی‌شود و این امر نیاز به تصمیم قضائی دارد. در مواردی که درخواست ابطال که در صلاحیت دادگاه‌های کشور مبدأ است، موجب تعلیق قهری اجرای رأی‌ در آن کشور باشد، این امر، به دادرس خارجی که از او درخواست اجرای حکم شده، تحمیل نمی‌شود و تعلیق یا عدم تعلیق اجرا به صلاحیت اوست.[۶۰]

 

در کشورهای کامن لا نیز حق اعتراض به رأی‌ و درخواست ابطال آن در کشور محل صدور به عنوان اصل پذیرفته شده است. در انگلستان، متون قانونی موجود در زمینه داوری که حاوی مقرراتی ‌در مورد ابطال رأی‌ داوری هستند. عبارتند از قوانین داوری ۱۹۵۰، ۱۹۷۵، ۱۹۷۹ و ۱۹۹۶٫[۶۱]

 

علیهذا با توجه به بررسی کوتاه این چند قانون مهم و نظام‌های حقوقی کشورهای متعدد متوجه می‌شویم همه آن‌ ها پژوهش خواهی یا درخواست ابطال رأی‌ داوری اعم از داخلی و خارجی را پذیرفته و رأی‌ داوری را تنها در صورتی قابل اجرا می‌دانند که به موجب قانون ملی قابل اعمال ، الزام آور یا نهایی باشد.

 

۲-۴-۲- اهم جنبه‌های ماهوی و شکلی دعوای ابطال

 

اکثر نظام‌های حقوق ملی به هدف برقراری تعادل بین حقوق طرفین و قابل پیش‌بینی کردن سرنوشت آرای، برای دعوای ابطال مهلتی را در نظر گرفته‌اند. این امر به ویژه در نظام‌های حقوقی‌ای که برای دعوای ابطال اثر تعلیقی (تعلیق اجرای رأی‌) قائلند، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است. از دیگر جنبه‌های بحث برانگیز دعوای ابطال (به معنای اعم) گرایشی است که به محدود کردن آن وجود دارد. البته، بی تردید، هیچ کس منکر مطلوبیت امکان پژوهش خواهی از رأی‌ داوری و یا درخواست ابطال آن نیست. زیرا نمی‌توان صحت را یکسره فدای سرعت کرد. طرفین نیز رایی را از پیش نپذیرفته‌اند مگر آنکه صحیح و عادلانه باشد. با این وصف اعتقاد عمومی بر این است که به هدف جلوگیری از پژوهش خواهی‌های سودجویانه و غیر موجه باید آن را محدود کرد. طرق متعددی برای تحدید اعتراض به رأی‌ و دعوای ابطال پیشنهاد شده است:

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت