طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها – ۳٫تعیین نوع عملکرد مورد انتظار: – 2 |
آیا یادگیرندگان بر دانشها و مهارتهای پیشنیاز درس تازه از قبل تسلط یافتهاند؟
یادگیرندگان چه مقدار از هدفها و محتوای درس تازه را از قبل یاد گرفتهاند؟
در مورد سؤال ۱، سنجش آغازین به منظور اندازهگیری رفتارهای ورودی[۶۰] یا مهارتها و دانشهای پیشنیاز یادگیری درس تازه به کار می رود. از طریق سنجش رفتارهای ورودی معلوم میشود که یادگیرندگان برای یادگیری هدفها و محتوای درس تازه قبلاً آمادگی لازم را کسب کردهاند یا نه.
در مورد سؤال ۲، به جای آزمون رفتار ورودی، از آزمون جایابی یا آزمون پایه گزینی[۶۱] استفاده میشود. آزمون جا یابی یا پایه گزینی که به آن پیش آزمون[۶۲] نیز گفته میشود عمدتاًً همان آزمون نهایی شامل هدفهای یادگیری یا هدفهای آموزشی درس یا ترجیحاً فرم موازی آن است. هدف از اجرای این آزمون تعیین میزان اطلاعات یادگیرندگان از مطالبی است که قرار است به آنان آموزش داده شود.
متخصصان آموزشی پیشنهاد کردهاند که بهتر است معلم در ارزشیابی آغازین خود ترکیبی از دو آزمون بالا یعنی آزمون رفتار ورودی و آزمون نهایی(که به آن پیش آزمون گفته میشود) را باهم به اجرا در آورد. اگر نتایج آزمون رفتارهای ورودی نشان دادند که همه یا بعضی از یادگیرندگان برای یادگیری درس تازه آمادگی کافی ندارند، لازم است معلم پیش از آغاز درس تازه به جبران نواقص یادگیریهای قبلی یادگیرندگان یا رفع کم و کسر پیشنیازهای آنان اقدام نماید. اگر نتایج پیش آزمون نشان دادند که همه یا بعضی از یادگیرندگان مقداری از مطالب درس تازه را از قبل آموختهاند، آنان ممکن است لازم باشد که معلم در طرح درس خود تغییرتی بدهند، بعضی از قسمتهای درس را برای بعضی از دانشآموزان حذف کند، و برای بعضی دانشآموزان دیگر سطح پیشرفتهتری از آموزش را به اجرا در آورد(سیف، ۱۳۸۸). تعیین دانش ورودی شاگرد به منظور عدم آموزش مجدد آن مواردی است که شاگرد بر آن تسلط دارد؛ وگرنه آموزش باعث افت انگیزه شاگرد و هدر رفتن وقت و پول میشود. اگر مهارتهای پیشنیاز نیز یاد گرفته نشده باشد، باعث مشکل شدن یادگیری و افت انگیزه شاگرد میشود (فردانش، ۱۳۸۸).
هر چند که ارزشیابی آغازین بسیار مفید است، اما همیشه ضروری نیست. معمولاً معلمی که چند واحد درس متوالی را به گروه معینی از دانشآموزان ارائه میدهد، در آغاز هر واحد درسی تازه از یادگیریهای قبلی دانشآموزان در واحدهای قبلی به اندازه کافی اطلاع دارد که نیازی به اجرای ارزشیابی آغازین نداشته باشد. اما اجرای ارزشیابی آغازین زمانی ضرورت حتمی دارد که معلم از دانشها و مهارتهای قبلی دانشآموزان خود اطلاع کافی داشته باشد، یعنی موقعی که میخواهد به گروه جدیدی از دانشآموزان درس تازهای را بدهد. در چنین موقعیتی ارزشیابی آغازین به معلم کمک میکند تا کم و کسرهای یادگیریهای پیشین دانشآموزان را خود را تشخیص داده و آن ها را برطرف کند و در قرار دادن هر یک از دانشآموزان در بهترین موقعیت یادگیری تصمیمات درست اتخاذ نماید(سیف، ۱۳۸۸).
همچنین تحلیل سطح انگیزه دانشآموزان میتواند به اثربخشی آموزشی کمک فراوانی بکند؛ زیرا آموزش به گروهی از دانشآموزان که انگیزه کافی برای یادگیری ندارند، مطمئناً باعث اتلاف وقت و هزینه میشود.
۲٫ تعیین نوع مطلب آموزشی: در این مرحله طراح آموزشی نوع موضوع آموزشی را مشخص میکند. نوع مطلب آموزشی میتواند یکی از چهار شکل (حقایق، مفاهیم، روش کارها، اصول یا قوانین) یا ترکیبی از آن ها باشد. برای تعیین نوع مطلب آموزشی میتوان از تحلیل موضوع استفاده کرد. بدین گونه که موضوع آموزشی را به اجزاء آن شکست، و سپس با تعیین پیشنیازها نوع مطلب آموزشی را مشخص کرد.
همان گونه که در بالا گفته شد، یکی از بهترین روشها برای تعیین نوع مطالب آموزشی (حقایق، مفاهیم، روش کار و اصول) استفاده از تحلیل موضوع است.
۳٫تعیین نوع عملکرد مورد انتظار: منظور از این مرحله این است که باید برای مطلب آموزشی که قرار است آموزش دهیم سطح عملکرد (یادآوری، کاربرد، کشف) مورد انتظار را تعیین کنیم. سطح عملکرد به این بستگی دارد که معلم قصد دارد که مطلب آموزش را در کدام سطح به دانشآموز آموزش دهد. مثلاً میتوان یک مفهوم مثل متغیر را در سطح یادآوری به دانشآموز یاد داد، و همچنین این مفهوم را میتوان در سطح کاربرد به دانشآموز آموزش داد. بنابرین سطح عملکرد به هدف معلم بستگی دارد.
۴٫تعیین نوع ارائه اولیه: در این مرحله ترکیب و نوع ارائه اولیه (بیان تعمیم، بیان مثال، پرسش از تعمیم، پرسش از مثال) مورد نیاز برای آموزش مشخص میشود. لزوماًً همه انواع ارائه اولیه برای آموزش لازم نیست و ترتیب آن ها با توجه به نوع موضوع آموزشی مشخص میشود.
۵٫تعیین نوع ارائه ثانویه: علاوه بر انواع ارائه اولیه برای جذاب کردن مطالب آموزشی میتوان از انواع ارائه ثانویه نیز بهره جست. این مرحله نیز به توانایی و هنر طراح بستگی دارد و همچنین دانش طراح در زمینه موضوع مورد آموزشی میتواند بسیار کارساز باشد. مثلاً هرچه طراح دانش بیشتری نسبت به موضوع مورد آموزش داشته باشد طبیعتاً قادر است که مثالهای متنوع تری(اصل تنوع) ارائه دهد یا به راحتی انواع ارائه اولیه را از ثانویه جدا کند (اصل تفکیک).
۶٫تعیین فرمول آموزش: پس از انجام هر یک از گامهای بالا لازم است که فرمول آموزش تعیین شود. در الگوی مریل، آموزش هر موضوع بر اساس نوع محتوای آن موضوع نیازمند فعالیتهای خاصی است. برای مثال، اعمالی که معلم و شاگرد برای آموزش مفاهیم انجام میدهند با اعمالی که در مورد روش کارها انجام میشود، متفاوت است. این مفروضهای است که مریل و گانیه هر دو در مورد آن متفق القولند. از سوی دیگر آموزش یک محتوای خاص در سطوح عملکردی متفاوت نیز مستلزم فعالیتهای خاصی است. به عنوان نمونه، آموزش مفهوم الگوریتم در سطح کاربرد با آموزش همان مفهوم در سطح کشف فرق دارد و نیازمند فعالیتهای خاصی است. در ادامه نحوه و اعمال لازم برای آموزش هر یک از موضوعات را بر اساس دو شیوه توضیحی و پرسشی مورد بررسی قرار میدهیم.
“
[جمعه 1401-09-18] [ 01:38:00 ب.ظ ]
|