‌‌‌‌‌‌یکی‌از متداول­ترین مشکلات رفتاری دوران کودکی پرخاشگری است. مراجعه افراد به مراکز بالینی، از شیوع این مشکل خبر می­دهد. برآوردها نشان می­ دهند که مراجعات به درمانگاه­های سرپایی برای مشکلات سلوک، یک سوم تا نیمی از کلّ موارد مراجعان کودک و نوجوان را شامل می­ شود(هربرت،1387).

آنچه باعث توجه محقّقان به رفتارهای پرخاشگرانه شده است، اثر نامطلوب آن بر رفتارهای بین­فردی و هم­چنین اثر ناخوشایند آن بر حالت درونی و روانی افراد است (نژادی کاشانی، مهرزمانی، داورمنش و صالحی، 1389).

از طرف دیگر، اختلالات رفتاری تا حدّ‌ زیادی وضعیّت تحصیلی و رشد اجتماعی کودکان را تحت­الشّعاع خود قرار می­دهند، تا آنجا که این کودکان نمی ­توانند به درستی مسیر سالم و تکاملی رشد را طی کنند (عبدالهی بقرآبادی، شریفی درآمدی و دولت­آبادی1389). هم­چنین، پرخاشگری تأثیرات بلند­مدّت جبران­ناپذیری بر کودکان برجا می­گذارد. مانند خودپندارۀ ضعیف و افسردگی، تکانشگری و بیش‌­فعّالی و طرد شدن از سوی همسالان که خود می ­تواند زمینه­ ساز بسیاری از مشکلات هم­چون اخراج از مدرسه و بزهکاری باشد (ماتسوریا، هاشمیموتو و تویکی[1]، استرو و گودلاسکی[2]، کریک و گرات پیتر[3]؛ نقل از نصیرزاده و روشن، 1389).

هم­چنین کودکان پرخاشگر معمولاً در خواندن نشانه­ های هیجانی، درک دیدگاه طرف مقابل و مدیریت خشم مشکل دارند. از طرف دیگر، به نظر می­رسد این کودکان به‌طور مداوم در موقعیّت­های اجتماعی ­مبهم، نیّات­خصمانه استنباط می­ کنند. آن‌ ها در مقابله با همسالان غیرپرخاشگر خود، پاسخ­های ناشایسته­تر و پرخاشگرانه­تری نسبت به مسائل اجتماعی بروز می­ دهند و راه­ حل­های بسیار پرخاشگرانه را برای دست­یابی به پیامدهای مثبت در پیش می­گیرند (واحدی، 1385). درکل، رویکردهای مختلف روان‌شناختی روان­تحلیل­گری، گشتالتی، یادگیری اجتماعی، شناختی و رفتاری و نیز دیدگاه زیست­شناختی در ارتباط با علل پرخاشگری مطرح است.

1-2 بیان مسئله

یکی از شایع‌ترین مشکلات رفتاری کودکان که موجب ناراحتی و پریشانی دیگران می­ شود و بهداشت روانی فرد، خانواده و جامعه را مختل می­ کند پرخاشگری است (نمازی، 1377). پرخاشگری در حقیقت یکی از نمود­های رشد اجتماعی است، که کودک به اشکال مختلف از قبیل خراب کردن، برداشتن اسباب بازی کودکان دیگر، جیغ زدن، گریه کردن، زد­ و خورد کردن و ناسازگاری و اختلاف ظاهر می­ کند (ماسن[6]، 1383).

بارون[7] معتقد است که واژه پرخاشگری زیرمجموعه اختلال سلوک[8]از ریشه لاتین (Aggredi) مشتق شده که به معنای پیش رفتن و نزدیک شدن به هدفی می­باشد. امّا روان‌شناسان اجتماعی، پرخاشگری را مشتمل بر رفتارهایی می­دانند که به واسطه آن‌ ها فرد به خود یا دیگران آزار جسمانی وارد می­ کند. به‌عبارت دیگر، پرخاشگری را می­توان تحمیل عمده برخی از شکل­های صدمه و آسیب به خود و دیگران معنی کرد (نقل از یعقوبی، سهرابی و مفیدی، 1390). به نظر لورنز هم پرخاشگری نوعی غریزه است، یعنی تکانه­ای ارثی است نه خودمختار، که در کودکان به سرعت رام و پالایش می­ شود. لورنز[9] پرخاشگری و جلوه­های ضدّاجتماعی آن را براساس تحوّل گرایش­های ذاتی و فطرتی و نظام­های­کنترلی که برای مقابله با این گرایش­ها پدید می­آیند تبیین می­ کند (هربرت،1387).

به نظر پژوهشگران، نخستین طلیعه رفتار پرخاشگرانه، بازشناسی خشم در چهره افراد است که توانایی تشخیص آن از سه ماهگی در اطفال بوجود می­آید. مرحله بعدی، ابراز خشم در واکنش به ناکامی است. که از نیمه دوم سال اول زندگی آغاز می­ شود. الگوهای رفتاری پرخاشگری به هنگام تعارض با همسالان و بزرگسالان در سال­های دوّم و سوّم زندگی شکل می­گیرد و در غالب بدعنقی و اعمال زور مثل زدن، هل دادن، لگدزدن بروز می­ کنند (کراهه،1390).

پژوهش­های تحولی نشان می­ دهند که تفاوت­های جنسی در رفتار پرخاشگرانه در سنین پایین، از حدود 2 ـ 3 سالگی بروز می­ کند و پسران پرخاشگرتر از دختران می­شوند. پسرها اغلب بیشتر از دخترها پرخاشگری فیزیکی از خود نشان می­دهند، امّا دخترها بیشتر به پرخاشگری کلامی(ناسزاگویی، بددهنی) و پرخاشگری رابطه­ای متوسل می­شوند (کوی و داج[10]؛ مکوبی[11]؛ کریک و گرات پیتر[12]؛ به نقل از کراهه، 1390).

در سبب­شناسی پرخاشگری، گلدشتاین، کراستر و گارفیلد (1988) مطرح کردند که رفتار پرخاشگرانه یک زنجیره رفتاری است علّت واحدی ندارد و مجموعه ای از عوامل در پیدایش آن مؤثر هستند، به‌طوری‌که‌ از عوامل ژنتیکی گرفته تا عوامل اجتماعی و روانی مطرح را نموده اند. ازجمله، در زمینه مسائل ژنتیکی راشتون و  همکاران (1985؛ نقل از ناظر، بیرشک و جلیلی، 1379). نشان دادند که میزان پرخاشگری در دوقلوهای یک تخمکی بیشتر از دوقلوهای دوتخمکی است.

در زمینه مسائل اجتماعی برخی محقّقان  نیز مشکل کودک و نوجوان پرخاشگر را نداشتن کنترل کلام درونی بر روی رفتارها می‌دانند؛ لذا آموزش خویشتن‌داری یا خودآموزی کلامی یا به‌عبارتی خودکنترلی را پیشنهاد می­دهند(کنراد و همن[13] 1985). به اعتقاد صاحب­نظران فوق هر انسانی قبل از هر عمل فکر می کند، تدبیری می اندیشد و در ذهن خود مسئله را تجزیه و تحلیل می­ کنند، سپس دست به عمل می­زند. این محقّقان معتقدند که کودکان پرخاشگر تا حدّ زیادی تکانشی هستند؛ یعنی قبل از عمل تفکر ندارند یا کلام درونی که اعمال آشکار آن‌ ها را هدایت نماید ندارند، لذا بدون خویشتن‌داری و برنامه ریزی قبلی دست به عمل می­زنند. به همین خاطر در درمان سعی می­ شود کنترل کلام درونی بر روی رفتار آشکارا افزایش یابد تا از این طریق جلوی اعمال ناشایست گرفته شود(کنرادو همن؛1985).

بعضی از محقّقین نیز مشکل کودک و نوجوان پرخاشگر را نداشتن مجموع مهارت­ های اجتماعی لازم در شرایط بحرانی می­دانند، لذا آموزش مهارت­ های اجتماعی مورد نیاز را توصیه می­ کنند. ازجمله سیورد و سیپواک (1980؛ عطاری، شهنی ییلاق، کوچکی، بشلیده1384)؛ در مرکز بهداشت روان در فیلادلفیا چنین مطرح کرده ­اند که بسیاری از مشکلات مربوط به ناسازگاری رفتاری که کودکان با آن روبرو هستند احتمالا تاحدودی نتیجه کمبود مهارت­ های شناختی-اجتماعی در حلّ مسائل بین اشخاص است. بدین معنا که کودکان پرخاشگر یا تکانشی یا کودکانی که از دیگران ترس بسیار دارند ممکن است مهارت­ های اساسی ادراک دیگران، کنار آمدن با روابط بین اشخاص را نداشته باشند (نقل ازعطاری، شهنی ییلاق، کوچکی، بشلیده1384).

تحقیق لیوارجانی و غفاری (1389) نیز نشان می­دهد که کودکانی که در مهارت­ های اجتماعی نقص دارند اغلب با مشکلات یادگیری و رفتاری مواجه می شوند. چنان­که نقص در مهارت­ های اجتماعی پایه­ای باقی بماند، در درازمدّت فرد را با مشکلاتی از قبیل چرخه‌های شکست، طرد شدن از طرف همسالان، ضعف تحصیلی در مدرسه و مشکلات سازگاری در بزرگسالی مواجه می­سازد. وامّادر تعریف و معنا ومفهوم مهارت­ های اجتماعی، این مهارت‌ها را به رفتارهایی اطلاق می­ کنند که شالودۀ ارتباطات موفق و رودررو را تشکیل می­ دهند (هارجی، ساندرز و دیکسون 1384).

1.نحوۀ برخورد والدین با نیازهای کودک    2.وجودالگوهای نامناسب     3.تنبیه والدین و مربیان    4.تشویق رفتارهای پرخاشگرانه- تأثیر رفتارهای پرخاشگرانه، خصوصا در هنگام کودکی ونیز طرد کودک از سوی والدین عاملی است در جهت تشدید رفتارهای پرخاشگرانه (ماسن، 1387).

بنابراین خانواده و سبک فرزند پروری خانواده تأثیر زیادی می ­تواند در پرخاشگری داشته باشد، تحقیقات زیادی در ارتباط پرخاشگری و سبک فرزند- پروری انجام شده است.

تحقیق دیگری نیز توسط یوسفی (1386) و…انجام گرفته که نشان دادند سبک­های فرزند پروری و مهارت­ های زندگی با پرخاشگری رابطه دارند.

بابا­خانی(2011)درتحقیقی به بررسی تأثیر آموزشی مهارت­ های اجتماعی بر کاهش پرخاشگری(فیزیکی و کلامی)پرداختند. نتایج تحقیقات آن­ها نشان داد که آموزش مهارت­ های اجتماعی در کاهش پرخاشگری فیزیکی تاثیری ندارد ولی پرخاشگری کلامی را کاهش می­دهد.

با توجه به فزونی پرخاشگری در جامعه صنعتی شهری امروز و با توجه به نظریات و یافته­ های فوق در این تحقیق بنا داریم به تعیین میزان پرخاشگری و نقش سبک­های فرزندپروری و مهارت­ های اجتماعی در پرخاشگری دانش ­آموزان پایه چهارم و پنجم شهر زنجان بپردازیم.

1-3 اهمیّت و ضرورت مسئله

پرخاشگری در دوران کودکی یک مشکل فراگیر، پایدار و خطرناک است که توجه روزافزون را به خود جلب کرده است و روان‌شناسان و دست­اندرکاران و کسانی که با کودک سروکار دارند، در جستجوی راه­حلّی برای این معضل اجتماعی هستند. آمار خشونت و رفتارهای پرخاشگرانه از دیرباز در جوامع بشری شایع بوده است. مراجعه به آمار

مقالات و پایان نامه ارشد

 مندرج در پژوهش­ها و منابع علمی خبر از شیوع این مشکل اجتماعی در 30 درصد کودکان و نوجوانان که دائماً درگیر رفتارهای پرخطر بوده گزارش می­نمایند. همین­ طور، 35 درصد آن­ها هر ازچندگاهی درگیر این مسائل هستند (واحدی، 1385). برخی از تخمین­ها به افزایش10درصد اختلال سلوک و افزایش نافرمانی­ها در بین کودکان در یک دهه گذشته خبر می­ دهند (لووت[15] و شیفلد[16]، 2007).

یافته­ های برآمده از پژوهش­های پیشین از یک سو حاکی از آن است که کودکان پرخاشگر در بزرگسالی هم به ادامه پرخاشگری تمایل دارند و از سوی دیگر بررسی­ها از گسترش روزافزون خشونت و رفتار­های پرخاشگرانه در مدارس به‌ویژه در سال­های اخیر حکایت می­ کند (سیلور[17]، 2005).

رفتار­های پرخاشگرانه آسیب­های ­روانی و اجتماعی بسیار بالایی برای کودک به وجود می­آورد و دست آورد ضعیف تحصیلی، عزّت­نفس پایین، تحمّل سرخوردگی، مهارت­ های اجتماعی ضعیف و علایم افسردگی را شامل می­ شود. گریز از مدرسه و آسیب­ به روابط خانواده و همسالان نیز از پیامد­های رفتار پرخاشگرانه به­شمار می ­آید (ساندرز[18]، قولی[19] و نیکلسون[20]،2000).

علاوه بر این­ها پرخاشگری بر قربانیان این­گونه رفتار­ها نیز پیامد­های منفی مانند افسردگی، اضطراب، احساس تنهایی، عزّت­نفس پایین، فکر خودکشی درپی دارد. و هم‌چنین باعث شکل گرفتن دیدگاه منفی به مدرسه می­ شود و در نتیجه به ترک تحصیل قربانیان منجر می­ شود (رابین[21]، دویر[22]، بوث-لافورس[23]، کیم[24]، بورگس[25] و روس-کراسنر[26]، 2004).

ازسویی نیز،کاهش پرخاشگری کودکان نیازمند برنامه­ ریزی صحیح و اصولی و برخورد جدّی و البته علمی مسئولان است. لازمه‌ی‌ چنین مقابله­ای، بیش از هر چیز آگاهی از چگونگی پیدایش، عوامل تأثیرگذار، سیر تغییرات و نیز میزان شیوع آن در بین دانش ­آموزان است. این تحقیق در راستای دانش­افزایی در این مورد و کمک به دست­اندرکاران نظام آموزشی و نیز والدین جهت برنامه­ ریزی صحیح درمورد تربیت یا مقابله مؤثر با افزایش میزان انواع اختلالات پرخاشگری در دانش ­آموزان می ­تواند مثمرثمر باشد.

1-4 اهداف پژوهش

هدف کلی:

تعیین میزان رفتارهای پرخاشگرانه و نقش سبک­های فرزندپروری و مهارت­ های اجتماعی در پرخاشگری دانش ­آموزان شهر زنجان.

اهداف جزئی:

  1. تعیین میزان شیوع رفتارهای پرخاشگرانه در دانش ­آموزان دختر وپسر پایه­ های چهارم و پنجم ابتدایی
  2. تعیین تفاوت میزان مؤلفه­ های پرخاشگری در بین دانش ­آموزان دختر و پسر
  3. تعیین نقش سبک­های فرزندپروری در پرخاشگری در دانش ­آموزان پایه­ های چهارم و پنجم ابتدایی
  4. تعیین نقش مهارت­ های اجتماعی در پرخاشگری دانش ­آموزان

1-5 سؤال­های پژوهش

  1. میزان شیوع اختلال پرخاشگری دانش ­آموزان دختر وپسر پایه­ های چهارم و پنجم ابتدایی چقدر است؟

2.آیا میزان مؤلفه­ های پرخاشگری در بین دانش ­آموزان دختر و پسر متفاوت است؟

3.کدامیک از سبک­های فرزندپروری در پیش ­بینی پرخاشگری دانش ­آموزان سهم بیشتری دارند؟

4.کدامیک از مهارت­ های اجتماعی در پیش ­بینی پرخاشگری دانش ­آموزان سهم بیشتری دارند؟

1-6 تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها

1-6-1 پرخاشگری

با وجود تعاریف مختلف،اغلب صاحب نظران بر این باورند که پرخاشگری با حملات آزاردهنده و مضر برای قربانی بروز می کند. پرخاشگری به هرگونه رفتار معطوف به هدف آسیب رساندن یا مجروح ساختن موجود دیگر که به منظور اجتناب از رفتاری مشابه برانگیخته می شود، اطلاق می گردد.پرخاشگری تلویحاً به قصد آسیب رساندن نیز دلالت می کند، این قصد را باید از رویدادی پیش و پس از عمل پرخاشگری استنباط نمود(کاپلان، سادوک و جک گرب،1375). به‌عبارت ساده- تر می توان گفت پرخاشگری یعنی تهدید کردن دیگران یا نادیده گرفتن حقوق دیگران (شهیم،1385) که اخیراً محقّقان به دو نوع تقسیم کرده‌اند:

الف)پرخاشگری فیزیکی یا جسمانی

شامل کتک زدن، گاز گرفتن،دعوا کردن،ژست گرفتن تهدیدآمیز، تعقیب یا شکلک در آوردن و… است (نقل از شرودر،1384).

ب)پرخاشگری رابطه‌ای

به صورت آسیب زدن به روابط با بهره گرفتن از محرومیت اجتماعی، پخش شایعه،طرد و منزوی کردن دیگران، رقابت بین افراد و… ظاهر می شود (کازاس و همکاران،2006). فرنچ، جانسون وپیدا(2002) پرخاشگری رابطه‌ای را مشتمل بر سه بعد دستکاری روابط بین افراد، پخش شایعات بدخواهانه، طرد دیگران می باشد.

    تعریف مفهومی: بارون[27] و ریچاردسون[28](نقل از کراهه،1390) پرخاشگری را “رفتاری با هدف صدمه زدن یا آسیب رساندن به موجود زنده­ای که سعی دارد از چنین آسیبی اجتناب کند بروز نماید” تعریف می­نمایند. رفتار پرخاشگری به شکل­های مختلف جسمانی، رابطه­ای، کلامی و واکنشی نشان داده می­ شود (کوی و داج، نقل از شهیم، 1386).

تعریف عملیاتی:پرسش‌نامه پرخاشگری باس و پری ) 1992)[29]،که از 27 گویه­ی خودگزارش­دهی تشکیل یافته و پرخاشگری فیزیکی، کلامی، خشم و خصومت را اندازه می­گیرد. هر گویه، ویژگی فرد را در یک مقیاس لیکرت پنج درجه­ای یعنی 1 (نبود رفتار) تا 5 (با فراوانی بسیار بالا) می­سنجد.

1-6-2 سبک­های فرزندپروری والدین

تعریف مفهومی:شیوه‌های فرزند پروری به روش هایی که والدین در برخورد با فرزندان خود اعمال می کنند و در شکل گیری رشد و تکامل کودک در دوران کودکی و خصایص بعدی شخصیت و رفتار تأثیر فراوان و عمیقی دارد اطلاق می گردد(شعاری نژاد،1375) که شامل دو بعد است، یکی داشتن توقع بالا و سخت گیری ( رفتار های کنترل کننده، محیط محدود کننده و انتظار) و جنبه دیگر، مسئول بودن وحساس بودن( مسئولیت برای نیاز های فرزندان،حمایت و نگه داری ارتباطات گرم). اسکینر و همکاران(2005)معتقد است والدین از شش بعد والدینی(صمیمیت، طرد، نظم، حمایت خود مختارانه و تهدید و اجبار) برای پرورش فرزندان‌شان استفاده می- کنند.

بامریند (1973) سه روش فرزندپروری مستبدانه، آزادگذار و مسئولانه (اقتدار منطقی) اشاره می­ کند که در توانایی شناختی و اجتماعی کودکان اثر می­گذارد. شیوه فرزندپروری مستبدانه، باورهای والدین موجب می­ شود که آنان سعی کنند رفتار و نگرش­های کودکان خود را مطابق معیارهای مطلق شکل دهند، و کنترل و ارزیابی نمایند، به اولیای امور و مراجع قدرت، وظیفه و کار، سنّت‌ها و حفظ نظم، احترام بگذارند. در روش فرزندپروری آزادگذار، والدین چشم­پوشی می­ کنند و رفتارهای کودک را می­پذیرند تا آنجاکه ممکن است، از تنبیه استفاده نمی­ کنند و توقّع و انتظار آنان برای رفتارهای رشد یافته در کودک اندک است. و در روش فرزندپروری مسئولانه (اقتدار منطقی) اعتقادات والدین منجر به آن می­ شود که آنان از کودک خود انتظار رفتار بالغانه داشته، در صورت لزوم از دستورها و جریمه استفاده کنند، قوانین و مقررات به طور ثابت اجرا شوند، استقلال و فردیت کودک مورد تشویق قرار گیرد، حقوق والدین و نیز کودکان به رسمیت شمرده شود و داد و ستد کلامی­میان کودک و والدین مورد تشویق قرار گیرد (ملک­‌پور، 1382).

1-6-3 مهارت­ های اجتماعی

تعریف عملیاتی: سازه مهارت­ های اجتماعی با مقیاس سنجش مهارت­ های اجتماعی ماتسون والندیکو(1988)؛ مورد آزمون قرار گرفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت