بررسی میزان تاثیر هوش سازمانی بر عملکرد سازمان با توجه به قابلیتهای بازاریابی |
هوشمندی سازمانی، یکی از مهمترین قابلیت های سازمان است که ظرفیت تغییرپذیری سازمان را بالا میبرد. برای مثال شرکت موتورولا در طی چهار سال، 24 بار ساختار سازمانی خود را تغییر داد. نکته بسیارمهم در این مورد این است که سازمانها باید ظرفیت جدا شدن از فرایندها، سیستم
ها و تکنولوژیهای کهنه و از رده خارج شده را داشته باشند. تا زمانی که نظام کهنه وجود دارد و افراد به این نظام به شدت وابسته باشند، نمیتوانند نظم نوین را منطبق با تغییرات و تحولات جایگزین کنند. آلبرچت[1] (2003) بیان میدارد که علیرغم انجام کارها بوسیله کامپیوترها و نرم
افزارها، هنوز به سازمان ها و ساختارها و فرایندها نیاز میباشد، و علیرغم انجام کارها بدون وجود انسان، کارکرد سازمانها به قدرت تفکر افراد، انگیزش و احساس تعهد آنها بستگی دارد.
در ادامه، در فصل1، تعریف و تبیین مساله تحقیق، ضرورت انجام تحقیق و سوابق تحقیق ارائه خواهد شد.
2-1تعریف و تبیین مساله تحقیق
کارل آلبرچت (2002) هوش سازمانی را توانایی و قابلیت یک سازمان در سازماندهی کردن همه قدرت هوشی سازمان و تمرکز بر اینکه، قدرت هوشی کسب فلسفه وجودی و هدف سازمان را امکان پذیر کند، تعریف می کند.از ویژگیهای کسبوکار امروز تغییر و تحولات پیچیده و سریع و رقابت فزاینده میباشد، سازمانها برای رقابت با رقبا و بقا در چنین محیطی ناچارند از منابع خود به بهترین نحو بهره بگیرند از جمله اهم این منابع هوش سازمانی میباشد.
باشد.
تا سال 1995 میزان فروش شرکتها به عواملی از قبیل قیمت، کیفیت، محصول، خدمات، تبلیغات، گستردگی بازار و … مرتبط میگردید، عامل هوش عاطفی عامل جدیدی است که در سالهای اخیر تحت عناوین مختلفی همچون امید و خوشتختی به دیگر عناصر تأثیرگذار بر میزان فروش شرکتها اضافه شده است و تقریباً در تمامی مطالعات انجام شده نشان داده شده است که نوع فعالیت و فروش محصول آنها به صورت فرد فرد انجام میگیرد، اهمیت مضاعف مییابد، اکثریت بخشهای خدماتی از قبیل بانکداری، شرکتهای مشاورهای، سرمایه گذاری و از جمله شرکت های بیمه مشمول این گروه از فعالیتها هستند.
هوش رقابتی فرایندی است که از طریق جمعآوری اطلاعات در رابطه با رقبا و به کارگیری آن در برنامه ریزی استراتژیک کوتاهمدت و بلندمدت به آگاهی درمورد وضعیت رقابت و اینکه چگونه می توان یک قدم از رقبا جلوتر بود، منجر می شود. بازارگرایی کسبوکارها را ترغیب می کندتا نیازهای بلندمدت و میانمدت مشتریان را مورد توجه قرار دهند که این امر نوآوری و موفقیت بلندمدت را تحتتاثیر قرار میدهد. مزیت رقابتی توانایی منحصربه فرد شرکت در ایجاد ارزش بیشتر برای مشتری میباشد.
استراتژی رقابتی به این موضوع می پردازد که سازمانها در صنایع مرتبط چگونه به رقابت بپردازند و چه موضعی در برابر رقبایشان برای خود ایجاد کنند. که در این تحقیق از طرحی که مایلز و اسنو در زمینه استراتژی رقابتی که شامل استراتژی آیندهنگر، تحلیلی، تدافعی و واکنشی میباشد، استفاده می شود.
گیرد.
با توجه به مطالبی که در این قسمت مطرح کردیم در این تحقیق به دنبال بررسی میزان تأثیر هوش سازمانی بر عملکرد سازمان با توجه به قابلیت های بازاریابی( بازارگرایی، مزیت رقابتی و استراتژی رقابتی) میباشیم.
بنابراین در این مطالعه بر آن شدیم تا میزان تاثیر هوش سازمانی(هوش عاطفی، هوش رقابتی) بر عملکرد سازمان با توجه به قابلیت های بازاریابی در شرکتهای شهرکهای
صنعتی کرمان را مورد آزمون قرار دهیم . بنابراین سوالاتی که در این مطالعه پیگیری میشود به قرار زیر میباشند:
سوال اصلی:آیاهوش سازمانی بر عملکرد سازمان اثر می گذارد؟
سوالات فرعی:
1-آیا هوش سازمانی بر بازارگرایی اثر دارد؟
2-آیا هوش سازمانی بر مزیت رقابتی اثر دارد؟
3- آیا هوش سازمانی با استراتژی های رقابتی ارتباط معنی دار دارد؟
4- آیا بازارگرایی بر عملکرد سازمان اثر دارد؟
5- آیا مزیت رقابتی بر عملکرد سازمان اثر دارد؟
6- آیا استراتژی های رقابتی با عملکرد سازمان ارتباط معنی دار دارد؟
3-1ضرورت انجام تحقیق:
توسعه های تکنولوژیکی، اقتصادی، جغرافیایی و سیاسی به طور قطع در حال تغییر دادن جهان هستند. تغییر در زمینه های علم و فناری، جهانیسازی اقتصاد، نرخ و حالت تولید دانش و شیوهای که سازمانها در حال رشد و تکامل هستند، در حال وقوع میباشد. این تغییر ، تأثیر عمیق و بی
سابقهای بر شیوه رقابتی شرکتها دارد. قوانین جدید بازی در حال پدیدار شدن هستند که رویکردهای جدیدی را برای شیوهای که شرکتها توانمندیهای استراتژیک و نوآوریشان را مدیریت می کنند، میطلبد.همانطور که فرصتهای جدید بازار پدیدار میشوند شرکتها یاد می
گیرند تا توانمندیهایشان را سریعتر و به شیوه های نوآورتر به کار گیرند و در کسب فرصتهای جدید و پیشروی رقابتی موفق باشند(بیرچال و تاویستیگا[5]، 2005).
نگاهی کوتاه به ساختار اقتصادی کشورهای مختلف ما را با اهمیت و جایگاه شرکتها کوچک و متوسط بیشتر آشنا می کند. اخیراٌ بسیاری از کشورها دریافتهاند که واحدهای تولیدی کوچک قادر به ایفای نقش عمدهای در اقتصاد ملی هستند. در برخی از کشورها اینچنین به نظر میرسد که اقتصاد ملی بر پایه واحدهای کوچک بنا شده است. در تایوان 90 درصد صادرات توسط این بخش تامین میگردد.تجربه تایوان باعث شد که بسیاری از کشورها همانند سنگاپور و مالزی اقتصاد خود را به سمت واحدهای کوچک و متوسط سوق دهند(کیانی،1372). در ایران حدود 7/99 درصد کارگاههای صنعتی کشور، سازمانهایی هستند که کمتر از 50 نفر پرسنل دارند و این سازمان های کوچک 8/53 درصد ارزش تولیدات صنعتی کشور را تشکیل می دهند در دیگر کشورهای جهان نیز بخش مهمی از درآمد ملی صنعتی توسط این سازمانها تامین میگردد(فتحی،1385).
در خصوص اهمیت این شرکتها، همین بس که حداقل 3/2 میلیون موسسه کوچک و متوسط در آلمان وجود دارد که تعداد کارکنان آنها 20 میلیون نفر است و 70 درصدکل شاغلان این کشور را در خود جای دادهاند. در ایالات متحده نیز 25 میلیون شرکت کوچک وجود دارد که بیشاز 50 درصدنیروی کار بخش خصوصی را در اختیار دارد. این شرکتها به تنهایی نیمیاز تولید ناخالص داخلی ایالاتمتحده را تامین کرده و 96 درصد کل صادرات این کشور نیز توسط این شرکتها تولید میشوند(ابراهیمی و همکاران، 1381).
این شرکتها به دلیل ویژگیهای خاصی که دارند، کارکردهای موثر و مفیدی را موجب می شوند. درزیر برخی از این خصوصیات آورده می شود:
شرکتها کوچک و متوسط از انعطافپذیری بیشتری برخوردار بوده و کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری بیشتری در آنها صورت میپذیرد. این شرکتها راحتتر میتوانند خود را با تغییرات پرشتاب محیطی همچون عوامل اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیکی، سیاسی و قانونی سریعتر واکنش نشان دهند(غفاری و پورمحمدی،1387).
جذب و پذیرش کارکنان با شرایط خاص در این شرکتها با سهولت بیشتری صورت می
گیرد. این شرکتها توانسته اند امکان اشتغال افراد جوان، سالمندان، زنان، کارکنان پارهوقت و حتی افراد معلول را نیز فراهم کنند. هزینه بیرون آمدن از صنعت برای اینگونه شرکتها در مقایسه با شرکت های بزرگ کمتر است. از این رو بسیاری از کشورهای جهان توجه خاصی به این گروه از شرکتها دارند وبت مطالعه و بررسی درمورد مسائل و مشکلات آنها، سعی در استفاده از مزیت های گوناگونی دارند که این شرکتها ایجاد می کنند(سیسمون و تویارد[7]،2002).
[1] – karl Alberchet
[2] -Lukas & Ferrel
[3] -Kohli & Jaworski
[4] -Sinkula, Baker & Noordeweir
[5] – Birchall & Tavistga
[6] – kim, et .,al
[7] -Sismon & toteyard
[سه شنبه 1400-05-05] [ 04:04:00 ق.ظ ]
|