بیحوصلگی[1]، یک حالت روانی است که با فقدان توجه و تمرکز مشخص می شود (میکلاس و ودانویچ[2]،1993). پدیده بی حوصلگی بر اساس پنج بعد عاطفی (احساسات ناخوشایند و بیزاری آور)، شناختی (ادراک زمان تغییر و تحریف یافته)، فیزیولوژیکی (برانگیختگی پایین)، ابرازی (تظاهرات چهره ای، بدنی و کلامی)، و انگیزشی (انگیزه تغییر فعالیت و یا ترک موقعیت) تعریف می شود (آلرک[3]، نت[4]، توماس[5]، گوتز[6]، لیا [7]و دنیلز[8]،2010). بیحوصلگی شامل پردازشها و فرایندهای عاطفی، شناختی، فیزیولوژیکی، ابرازی، و انگیزشی ویژهای، همراه با پردازش هیجانات همزمان است. با این حال، آن فراتر از یک حالت بی اثر است که فقط به فقدان لذت و علاقه اشاره دارد (پیکرون[9]، گوتز، دنیلز، استاپنیسکی[10]، و پری[11]، 2010).
با ارائه توضیح فوق، بهتر است بیحوصلگی یک هیجان ویژه در نظر گرفته شود، که ممکن است اغلب در افراد نادیده گرفته شود، زیرا در مقایسه با هیجاناتی مثل خشم و اضطراب چندان مشهود و آشکار نیست (پیکرون و همکاران، 2010).
نگاهی به عرصه های پژوهشی نشان می دهد که بی حوصلگی توسط محققان معاصر مورد بیتوجهی قرار گرفته است؛ چرا که بررسیهای اندکی در رابطه با آن انجام شده است (لوهرمان[12]، 2008). همچنین، بیحوصلگی معمولاً از حوزه هیجانات حذف شده است (لوییس[13] و هاویلند[14]– جونز[15]، 2000). بدین معنی که بر اساس مطالعات فراتحلیلی مشاهده می شود که درباره استرس امتحان، در حدود 1000 مطالعه به انجام رسیده است، ولی با این حال فقط مطالعات معدودی در مورد بیحوصلگی در مدرسه و دانشگاه یا بیحوصلگی اوقات فراغت انجام شده است (پیکرون، گوتز، تیتز، و پری، 2002).
بیحوصلگی احساس معمولی (رایج) است که تقریباً هرکس به طور ذهنی آن را می شناسد، اما به رغم شیوع بالا و استفاده از آن در زبان عامیانه، به سختی تعریف میشود. محققان روی مؤلفه های اصلی یا کافی که حالات و احساس بیحوصلگی را تعیین می کنند توافق ندارند. با این حال میکلاس و وودانویچ (1993) تعریف کاربردی زیرا را ارائه کرده اند: بیحوصلگی حالتی از انگیختگی نسبتاً پایین و عدم رضایت است که به محیطی که از لحاظ میزان تحریک نامناسب است، نسبت داده می شود. حالت انگیختگی نسبتاً پایین مربوط به نظریه های انگیختگی و سایق است که بیان می کنند افراد برای ماندن در یک سطح بهینه از انگیختگی تلاش می کنند (زاکرمن، 1979؛ به نقل از یوریچ، 2004). در مواردی که انگیختگی پایین وابسته به بیحوصلگی است افراد به دنبال یک محیط تحریک کنندهتر جهت بالا بردن سطح انگیختگی خود اقدام می کنند (جستجویتازگی ، تغییر، موقعیت های مهیج تر، چالشبرانگیز یا پیچیده).
1-2 بیان مسأله
اما گوردن[38] و همکاران (1997) یک راهحل[39]چهار عاملی را مطرح کردند که به طور قابل ملاحظهای از عوامل وودانویچ و کاس(1990) متفاوت بودند. این چهار عامل عبارت بودند از: نیازهای نامشخص[40] ناتوانی در خودتنظیمی[41]، فقدان خلاقیت[42]، و بی قراری در مهار[43].
آنچه مسلم است، نظریه ها و مدل های بیحوصلگی، ساختار آن را متشکل از عوامل و مؤلفه های مختلفی میدانند. این مؤلفه ها گاهی به عوامل درونی و شخصیتی (فارمر و ساندبرگ، 1986؛ وودانویچ، 2003؛ ملتون و شالن برگ[45]، 2007) وگاهی نیز به شرایط اجتماعی و زمینه های فرهنگی (لارسن وریچاردز[46]، 1991؛ وگنر[47]، آلن[48]، فیشر[49]، چیکوب وید[50]، لمبارد[51] و کینگ[52]؛ 2008) مربوط میشوند.
وجود اینگونه تفاوتها و تناقضها استنباط یک ساختار عاملی واحد و منسجم از بیحوصلگی را با دشواری مواجه ساخته و از اینرو، امکان تدوین برنامهای برای مداخلههای روانشناختی، آموزشی و مانند آن را، مشکل ساخته است. با توجه به تفاوتها و در برخی مواقع تناقضهای موجود در عوامل تشکیلدهنده سازه بیحوصلگی، بهویژه متأثر بودن آن از شرایط و زمینههای فرهنگی و اجتماعی میتوان این مسأله را مطرح کرد که با در نظر گرفتن تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و خانوادگی در دانشجویان ایرانی، ساختار عاملی بیحوصلگی در این افراد چگونه است و تا چه اندازه با ساختارهای موجود همخوانی یا تفاوت دارد ؟
از سویی، براساس مطالعات انجام شده شرایط مختلفی می تواند به بروز بیحوصلگی منجر شود. بعضی از پیش بینی کننده های بیحوصلگی که در مطالعات مختلف تأیید شده اند عبارتند از: 1- پیش بینی کننده های تحصیلی (شامل تکالیف زیاد، محیط تحصیلی نامناسب و رابطه خصمانه معلمین و دانش آموزان) (هیلی،1984 به نقل از مارتین[59]، 2006؛ رابینسون[60]، 1975به نقل از لارسن و ریجاردز 1991؛ تادمن، 2008). 2- پیش بینی کننده های روانی: مهمترین پیش بینی کننده های روانی بیحوصلگی بیمعنایی و بیهدفی در زندگی است (ملتون و شالن برگ ، 2007؛ شلی[61]، فالمن کیم بلی[62]، مرسر[63]، آدرینی[64]، ایس وود[65]، جان[66] و ایس وود؛ 2009). سایر پیش بینی کننده های روانی شامل: بی لذتی[67]، بیاحساسی[68]، از خودبیگانگی، افسردگی، ناامیدی، تنهایی، خوداگاهی منفی و خصومت هستند (فارمر و ساند برگ، 1986؛ احمد[69]،1990 به نقل از گلدبرگ 2008؛ سب[70] و وودانویچ، 1998؛ گلدبرگ،[71] 2008). 3- پیش بینی کننده های شناختی: مشکل در حفظ توجه،
مهارتهای شناختی ناکارآمد (کزیکزنت میهالی،[72] 1975؛ هامیلتون[73] و همکاران، 1984؛ چیین،[74] کرایره[75] و سمیلک[76]، 2006؛ ماریونمارتین[77] و همکاران، 2006؛ ایس وود[78] و همکاران؛ 2007؛ به نقل از گلدبرگ، 2008)، توانایی ذهنی بالا ( تاکرای[79]، 1981) 4- پیش بینی کننده های شخصیتی (شامل جهت گیری انگیزشی بیرونی و جستجوی حسی[80]) زاکرمن، 1979 به نقل از گلدبرگ، 2008؛ باربالت[81]، 2000؛ لین و همکاران، 2006؛ بینما، 2004؛ مک دونالد، 2002؛ ملتون و شالن برگ، 2007؛ پتیفورد[82] و همکاران، 2007؛ کزیکزنت میهالی، 1975؛ هامیلتون[83] و همکاران ،1984 به نقل از گلدبرگ 2008؛ وودانویچ، 2003).
بطور کلی با توجه به موارد ذکر شده و نقش بیحوصلگی در تعاملات اجتماعی و بزهکاری[84] و اعتیاد (پتیفورد، 2007)، پیشرفت تحصیلی (تادمن، 2008) و نقش کلیدی آن در اختلالهای روانشناختی (فارمر و ساندبرگ، 1986؛ وودانویچ، 2003) این مطالعه با هدف پاسخگویی به سؤالات زیر طراحی شدهاست: 1- مؤلفه های بیحوصلگی در دانشجویان ایرانی کدامند؟ 2- بی حوصلگی درچه موقعیتها، شرایط و حالاتی بروز می کند؟ به عبارت دیگر پیش بینیکننده های بیحوصلگی در دانشجویان ایرانی کدامند؟
1-3 اهمیت وضرورت پژوهش
شواهد تجربی نشان می دهند که بیحوصلگی امر شایعی است. منابع پژوهشی از سال 1960 تا 1980 نشان می دهند که بین 018/0 تا 050/0 افراد بیحوصله هستند. در یک زمینهیابی که اخیراً انجام شده است نشان می دهد که 051/0 از نوجوانان 19-12 سال به آسانی بیحوصله میشوند (تادمن، 2008).
در زمینه های بالینی ارتباط مثبت و معناداری بین بیحوصلگی با افسردگی، اضطراب، ناامیدی، تنهایی، خصومت (فارمر و ساندبرگ، 1986)، نارسیسم آشکار و پنهان (وینک و دوناهیو،[89]1997) و اختلال شخصیت مرزی (جیمز[90]، برلویز [91]و ورکر،[92] 1996؛ به نقل از نیل، 2006) گزارش شده است. همین طور، بین بی حوصلگی و خودشکوفایی (مک لود[93] و وودانویچ، 1991)، داشتن هدف در زندگی (وینستین[94]، زاگی[95] ، کلین تاوز[96]، 1995؛ ملتون و شالن برگ، 2007) ارتباط منفی و معنی دار وجود دارد.
در خصوص سوء مصرف مواد، مطالعات بر نقش تعیین کننده بیحوصلگی بر سوء مصرف مواد تأکید دارد (جانسن و او میلی، 1986). ارتباط مثبت بی حوصلگی و وابستگی به نیکوتین نیز تأیید شده است (مک اوین[97]، مک روبی؛[98] 2008). همچنین به تأثیر آن بر قمار بازی پاتولوژیک (بلاس زاکی ناسکی[99] ، مک کوناکی[100] و فران کووا[101]؛ 1990) اشاره شده است.
1-4 اهداف کلی و اختصاصی پژوهش
1-4-1 هدف کلی
1- تعیین ساختار عاملی مقیاس آمادگی برای بیحوصلگی در دانشجویان ایرانی، و تعیین نقش هیجان خواهی، خشم و پرخاشگری، معنا و هدف در زندگی و انگیزش تحصیلی در آمادگی دانشجویان برای بی حوصلگی.
1-4-2 اهداف اختصاصی
1-تعیین تفاوت دختران و پسران در میزان آمادگی برای بی حوصلگی
2-مقایسه میزان آمادگی برای بیحوصلگی بر حسب رشته تحصیلی
3-مقایسه میزان آمادگی برای بی حوصلگی بر حسب مقطع تحصیلی
1-5 سؤالات پژوهش
1- مؤلفه های آمادگی برای بیحوصلگی در دانشجویان ایرانی کدامند؟
2- آیا هیجان خواهی، خشم و پرخاشگری، معنا و هدف در زندگی و انگیزش تحصیلی می توانند آمادگی برای بیحوصلگی را در دانشجویان ایرانی پیش بینی کنند؟
3- آیا ماجراجویی و هیجان زدگی، تجربه جویی، بازداری زدایی و حساسیت نسبت به یکنواختی و ملال می توانند آمادگی برای بیحوصلگی را در دانشجویان ایرانی پیش بینی کنند؟
4- آیا پرخاشگری کلامی، پرخاشگری بدنی، خشم و بدگمانی می توانند آمادگی برای بیحوصلگی را در دانشجویان ایرانی پیش بینی کنند؟
5- آیا انگیزش درونی و بیرونی می توانند آمادگی برای بیحوصلگی را در دانشجویان ایرانی پیش بینی کنند؟
[سه شنبه 1400-05-05] [ 01:41:00 ق.ظ ]
|