مقایسه ی تطبیقی تاثیر اعتماد برند بانکهای دولتی و خصوصی بر مشتریان |
با تشدید رقابت در تجارت و تغییرات سریع فنآوری و نیز افزایش قدرت و حق انتخاب مصرف کنندگان، موفقیت از آن شرکتهایی خواهد بود که قادر باشند به شکل شایسته تری انتظارات و ارزشهای مورد نظر مشتریان را درک و شناسایی کرده و به نحو مطلوب به آنها پاسخ دهند (وانگ و همکاران[1]، 2004).
در هر سازمانی، چه تولیدی و چه خدماتی، مهمترین عامل برای بقا و رشد سازمان، مشتریان آن هستند و چنانچه سازمان در جلب رضایت و وفاداریشان موفق شود و بتواند آنها را حفظ کند، زمینه رشد و بقای طولانی مدت خود را مهیا کرده است. افزایش رقابت در بخش خدمات، باعث توجه بیشتر به حفظ مشتریان فعلی و تلاش برای جذب مشتریان جدید شده است. پژوهشها نشان می دهند که سود یک شرکت با ادامه روابط مشتریانش به شدت افزایش مییابد (خورشیدی و کاردگر، 1386).
برند، یکی از ابزارهای ارتباطی مهم در مجموعهی مدیریت ارتباط با مشتری محسوب می شود و به دو دلیل برای مشتریان ارزشمند است: اول اینکه ریسک مصرف کننده را کاهش میدهد و دوم در هزینه های تصمیم گیری صرفهجویی می کند. اگر مشتریان از یک برند، مایوس و ناامید شوند، تمام سرمایه گذاریهای شرکت و سودهای آینده آن در معرض خطر قرار میگیرند. پس برند همانند یک اهرم عمل کرده و شرکت را تشویق می کند تا به طور مناسب به تعهداتش عمل کند (سویینی و سویت[2]، 2008).
این پژوهش در پی مقایسه تاثیر اعتماد برند بر مشتریان، بین بانکهای دولتی و خصوصی است.
- بیان مسئله
هدف اصلی هر سازمان علاوه بر فروش محصول خود، ایجاد نوعی رابطه و پیوند پایدار بین محصول وگروه خاصی از مشتریان است. عصارهی این رابطه پایدار، نوعی تعهد و وفاداری مشتری نسبت به محصول را به دنبال دارد. فرایند ایجاد چنین تعهدی نسبت به یک محصول با نام تجاری (برند) خاص شامل مراحل آشنا شدن مشتری با محصول، شناخت پیدا کردن نسبت به آن و سپس ترجیح محصول با نام تجاری (برند) خاص را در برمیگیرد. در صورت موفقیت آمیز بودن چنین فرایندی، وفاداری مشتری، موفقیت سازمان و مایوس شدن سایر رقبا تضمین خواهد شد (جوانمرد و سلطان زاده، 1388).
در دنیای رقابتی امروز که کالاها از نظر فیزیکی تمایز چندانی با یکدیگر ندارند، یک نام تجاری (برند) معتبر که وسیله ارتباطی بسیار مهمی در فرایند مدیریت ارتباط با مشتری است، می تواند مزیت رقابتی چشمگیری ایجاد کند. نامهای تجاری (برند) به مصرف کنندگان، ابزاری برای انتخاب ارائه می دهند و تنها وجود نامهای تجاری (برند) است که موجب می شود یک محصول از محصول دیگر به آسانی متمایز شود. امروزه، مشتریان کالاها و خدمات در کشورهای مختلف به ویژه کشورهای توسعه یافته، هزینه بیشتری را برای کالاهای دارای برند معروف میپردازند، زیرا برند بخش قابل توجهی از اطمینانی را که مشتری به دنبال آن است، اعطا می کند. موضوع مهم در بخش خدمات رابطهای مانند بانکداری، جا به جایی مشتری است چرا که سودآوری در اینگونه مدلهای داد و ستد به روابط بلند مدت با مشتریان بستگی دارد و بررسی رضایت و کیفیت خدمات، ابزارهای اصلی برای افزایش روند حفظ مشتری هستند (وظیفه دوست و همکاران، 1388).
بدین منظور، مطالعه حاضر، نقش برند را در مدیریت گردش و جا به جایی مشتریان فعلی خدمات رابطهای، بررسی می کند. این پژوهش نشان میدهد که برند در مدیریت روابط بلندمدت با مشتری، دارای نقش چشمگیری است و چگونگی ارتباط ابزارهای معمول مدیریت ارتباط با مشتری، رضایت و کیفیت خدمات، با اعتبار برند را شرح میدهد.
مدیریت گردش و جا به جایی مشتری، اولویت درجه اول مجریان صنایع خدماتی از قبیل صنعت بانکداری است. این مطلب در بازاریابی جدید پذیرفته شده است که به دست آوردن مشتریان جدید، هزینه بسیار بیشتری دارد تا اینکه رابطه خود را با مشتریان موجود گسترده و عمیقتر کنیم. بنابراین با توجه به این نکته که صنعت بانکداری نمونه ای از خدمات رابطهای بلندمدتتر بوده و نیازمند برقراری رابطهای رسمی میان مشتری و شرکت است، از دست دادن یک مشتری را بررسی کنیم (سویینی و سویت،2008 ).
امروزه، قسمت عمدهای از تولید ناخالص اقتصاد کشورهای توسعه یافته، بخشهای خدماتی هستند، در حالی که پژوهشهای اندکی برای ارتقای عملکرد نامهای تجاری (برند) خدمات، انجام گرفته است (بردی و بوردو[4]، 2008). به سبب ویژگیهایی مانند ناملموسی، ناهمگونی، تفکیک ناپذیری و ناپایداری نامگذاری تجاری کالاهای فیزیکی متمایز است. پژوهشهای انجام گرفته در بخشهای خدماتی مثل فروشگاههای خردهفروشی و بانکها، نشان میدهد که ابعاد نام تجاری (برند) مثل شواهد نام تجاری (برند) و ارتباطات نام تجاری (برند) به طور اساسی بر رضایت و نگرش مصرف کننده و در نهایت، بر قصد خرید دوباره نام تجاری (برند) در بخش خدمات تاثیر میگذارد (چرناتونی و سگال[5]، 2003).
یک برند زمانی دارای قدرت است که بتواند رفتار مصرف کنندگانی که به آن برند مینگرند را تحت تاثیر قرار داده و ترجیحات، گرایشها و رفتار خرید را برای آن برند به شکلی عادی، تکراری و روزمره کند (متامنی و شاهرخی[6]، 1998). امروزه، برند جزء مهم و لاینفک در راهبرد بازاریابی است و بازاریابی برندها، در قلب تجارت قرار دارد و ساختاربندی بسیاری از بهترین شرکتهای معروف جهان مانند پراکتر اند گمبل و مارس بر پایه برندشان صورت میگیرد (باکر و همکاران[7]، 2002).
هدف این پژوهش مقایسه تاثیر اعتماد برند بانکهای دولتی و خصوصی بر مشتریان است و از این طریق، علاوه بر نشان دادن اهمیت این عامل بر مشتریان، بانکها در یک چهارچوب رقابتی بین دولتی و خصوصی به نقاط ضعف و قوت خود در این زمینه آگاه شده و در جهت بهره گیری یا اصلاح آن برآیند.
- اهمیت و ضرورت پژوهش
از آغاز دهه 1990 اتفاق نظر جهانی بین صاحبنظران پدیدار شده است که سازمانهای مشتریگرا و بازارگرا در بازارهای رقابت جهانی، موفقترند. سودمندترین و مناسبترین راهبرد برای بانکها، مشتریمداری است. در حقیقت، این جمله را قدری قویتر میتوان بیان کرد و گفت که بنیان و اساس نظام بانکی، مشتری است (ونوس و صفائیان، 1383).
شرکتها در بازار، برای ایجاد تمایز بین محصولات خود و رقبا، از راهبردها و روشهای گوناگون بازاریابی، استفاده می کنند. یکی از تصمیمهای مهم، تصمیم در مورد انتخاب نام تجاری (برند) برای شرکت است. اگر نام تجاری (برند) با رعایت نکات دقیق روان شناختی، مطالعه رفتار مصرف کنندگان و با توجه به اصول صحیح بازاریابی انتخاب
شده باشد، موفقیت یک شرکت را در بازار تا حدود زیادی تضمین می کند. نامهای تجاری (برند) از زمرهی با ارزشترین دارایی های یک شرکت محسوب میشوند که باعث افزایش ارزش نهایی محصول می شود. در واقع، نام تجاری (برند) خلاصهای از فعالیتهای شرکت است که به ارتباط مشتری با شرکت میانجامد.
در دنیای پر رقابت امروز که سرعت ورود رقبای جدید به بازار و ارائه خدمات متفاوت بسیار بالا است، با توجه به هزینه های بالای یافتن مشتریان جدید، حفظ مشتریان فعلی بسیار مهم است. برای این منظور داشتن رابطه عمیق با مشتریان بسیار مهم است که میتوانیم با بهره گرفتن از اعتبار نام تجاری (برند) خود، به این هدف دست یابیم (لوئیس و لومبرت[8]، 2010).
بحث برند از جمله مباحثی است که امروزه در کانون توجه شرکتها و فعالان بازار قرار گرفته است. به دنبال آن مسئله وفاداری به برند، از مسائل مهم و حتی میتوان گفت، حیاتی در بازاریابی امروز دنیا و به خصوص بازارهای بالغ به شمار میرود. امروزه، در عصری زندگی میکنیم که دیگر گرایشهای تولید، محصول و فروش نمی تواند بقای یک شرکت را در بازار تضمین کند. مشتریان و رقبا، هوشمندتر شده و تمامی شرکتهایی که خواهان بقای خود در این محیط هستند، خواسته یا ناخواسته باید به گرایش بازاریابی و حتی بازاریابی اجتماعی روی آورند. موضوعی که با کمی دقت میتوان آن را در اعمال و اقدامات اخیر شرکتهای داخلی کشورمان، مشاهده کرد؛ چرا که بخش عمدهای از بازار ما، رقابتی شده و بخشی از آن نیز در حال رقابتی شدن است (حسینی و رضایی، 1390).
در تمامی پژوهشها، اهمیت وفاداری مشتریان در ایجاد سودآوری شرکتها مورد قبول قرار گرفته و بررسیهای مفیدی درباره همبستگی بین وفاداری و سودآوری به صورت نظری و عملی انجام گرفته است. این بررسیها پیشنهاد کرده اند که وفاداری مشتریان، اثرات مثبتی بر سودآوری، هم از طریق کمک به کاهش هزینه های بازرگانی و هم از طریق افزایش فروش به هر مشتری دارد (رفیق[9]، 2005).
همچنین، نتایج مطالعات نشان میدهدکه تصویر برند[10] بر روی فهم مشتریان از کیفیت محصولات و خدمات، تاثیر خاصی دارد و اعتبار شرکت بر روی فهم مشتری و وفاداری او موثر است. شرکتها باید نسبت به تاثیر تصویر برند در وفاداری مشتریان و در نتیجه سودآوری شرکت توجه بیشتری کنند. (ایبه و همکاران[11]، 2005).
بانکها در طی سالهای اخیر با چالشهای فراوانی روبهرو بوده اند که مهمترین چالش، گسترش دامنه رقابت بین آنها و افزایش سطح دانش و آگاهی مشتریان است. این رقابت تنگاتنگ در میان بانکهای ایرانی به دلیل افزایش تعداد بانکهای خصوصی و تبدیل برخی بانکهای دولتی به خصوصی به وجود آمده است، لیکن به نظر میرسد که بانکها، رویکرد مدونی برای شناخت و درک مشتریان خود و برآورده نمودن بهتر نیازها و جلوگیری از گرایش مشتریان به بانکهای دیگر تدوین نکرده اند. همچنین هزینه های پایین تغییر بانک برای مشتریان ایرانی و پیوستن آنها به بانکهای رقیب، از وجود نداشتن برنامه های وفادارسازی بانکها جهت خلق ارزشهای ماندگار برای مشتریان ناشی می شود. در حقیقت بانکها با فراهم کردن عوامل وفادارسازی مشتریان، میتوانند هزینه های جا به جایی بانک را برای مشتریان افزایش دهند. در این میان یکی از عوامل تاثیرگذار بر وفاداری مشتریان، قابلیت اعتماد برند بانکهاست. در واقع زمانی که مشتریان امکان مقایسه خدمات بانکهای مختلف را با یکدیگر ندارند، به طور معمول از آنچه در اختیار دارند مانند تصویر یا برند بانک برای تصمیم گیری استفاده می کنند (دهدشتی و دیگران، 1389).
با در نظر گرفتن این مهم، در این پژوهش، تاثیر اعتماد برند بانکهای دولتی و خصوصی بر مشتریان و مقایسه دو بانک سپه و اقتصاد نوین مورد بررسی قرار میگیرد.
- اهداف پژوهش
هدف اصلی:
– مقایسه بانکهای دولتی و خصوصی از لحاظ میزان تاثیر اعتماد برند بر مشتریان
اهداف فرعی:
– سنجش تاثیر قابلیت اعتماد برند بانک بر تعهد وفاداری مشتریان
– سنجش تاثیر قابلیت اعتماد برند بانک بر تعهد مستمر مشتریان
– سنجش تاثیر قابلیت اعتماد برند بانک بر رضایت مشتریان
- فرضیههای پژوهش
فرضیه 1. بین تعهد وفاداری مشتریان بانک و تمایل آنها به تغییر بانک رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
فرضیه 2. بین تعهد مستمر مشتریان بانک و تمایل آنها به تغییر بانک رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
فرضیه 3. بین تعهد وفاداری مشتریان بانک و تمایلات آنها به توصیههای کلامی (شایعه پراکنی یا تبلیغ) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه 4. بین رضایت مشتریان بانک و تعهد وفاداری آنها رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه 5. بین رضایت مشتریان بانک و تمایل آنها به تغییر بانک رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
فرضیه 6. بین رضایت مشتریان بانک و فعالیتهای آنها جهت توصیههای کلامی حمایتی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه 7. بین قابلیت اعتماد برند بانک و رضایت مشتریان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه 8. بین قابلیت اعتماد برند بانک و تعهد وفاداری مشتریان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه 9. بین قابلیت اعتماد برند بانک و تعهد مستمر مشتریان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
- مدل مفهومی پژوهش
در مدل ارائه شده در این پژوهش، 3 بعد مختلف در نظر گرفته شده که در واقع نقطه قوت مدل است. نکته استفاده از این مدل هم، بررسی تاثیر قابلیت اعتماد برند بر متغییرهای ادراکی برند و تاثیر متغییرهای ادراکی بر متغییرهای رفتاری است و در پایان، تاثیر قابلیت اعتماد برند بر متغیرهای رفتاری بررسی می شود. همچنین تاثیر همزمان هر دو عامل مبتنی بر تجارب گذشته و آیندهگرا، یعنی رضایت و تعهد را در نظرگرفته است. در بررسی انگیزه آیندهگرا، نظریهی مبادله اجتماعی، مفهوم «تعهد» را ارائه کرده است که به عوامل اجتماعی و روانی توجه دارد و این عوامل فرد را به سمت رفتارها و شناختها پیش میرانند. تعهد در روابط بازاریابی، نقش مهمی دارد، یعنی تمایل به تغییر را کاهش، خرید را افزایش و تمایلات مطلوب آینده مثل وفاداری را بهبود میبخشد.
[سه شنبه 1400-05-05] [ 03:18:00 ب.ظ ]
|