انسان آفریده‌ی خدا و مخلوقی در بین خلایق است که بر بسیاری از آن‌ ها برتری دارد او را نمی‌توان با هیچ‌یک از پدیده‌های زمینی یا آسمانی مقایسه کرد که او وجودی گرامی و مورد احترام خداست (اسراء/ 70).

خانواده یکی از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی است، که بر پایه ازدواج قرارگرفته است. در بین نهادهای مختلف جامعه، کانون مقدس خانواده بهترین مکان برای تربیت جسم و روح است.کودکان با پرورش یافتن در خانه‌ای که رنگ و بوی صمیمیت دارد از رشد مطلوب برخوردار و نهایتاً عضو سالمی از جامعه خواهند بود. خانواده نه تنها محیطی  است که فرد را از لحاظ اجتماعی حمایت و پشتیبانی می‌کند بلکه کانون اخلاق و مهد عواطف و علایق انسان‌هاست. کانون نوع‌دوستی و یگانگی زن و مرد هست و بهترین فرصت را برای اتفاق و اتحاد بر اساس صمیمیت هر چه بیشتر و دوام هر چه افزون‌تر اخلاقی، جسمانی، روانی و اخلاقی به وجود می‌آورد (ابراهیمی بختور، 1364).

دستیابی به جامعه سالم، آشکارا درگرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه‌های مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالم‌سازی اعضای خانواده و رابطه‌هایشان، بی‌گمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین[1]،1384).

ازدواج، مقدس‌ترین و پیچیده‌ترین رابطه میان دو انسان از جنس مخالف است که ابعاد وسیع، عمیق و هدف‌های متعددی دارد. بی‌شک هیچ نابهنجاری عاطفی و اجتماعی که از تأثیر خانواده  فارغ باشد وجود ندارد. افلاطون می‌گفت برای آنکه یک جمهوری خوب سازمان یابد، باید قوانین اصلی آن قوانینی باشد که روابط زناشویی را سامان بخشد (به پژوه،1380).

به دلایل متعددی چون گذر از سنت به مدرنیته، تغییر نظم خانواده، سست شدن روابط عاطفی، کارآمد نبودن الگوهای ارتباطی و کنترلی والدین، افزایش طلاق، مهاجرت و فشارهای شغلی و اجتماعی، مشکلات و تعارض‌های خانوادگی و زناشویی افزایش چشمگیری یافته‌اند، این در حالی است که جامعه سالم در گرو خانواده‌های سالم است (الیری[2] و همکاران، 1384).

از جمله مسائلی که صمیمیت و کارکردهای خانواده را دچار مشکل می‌کند، تعارض زناشویی است. تعارض زناشویی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواسته‌ها، طرح‌واره‌های رفتاری و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است (گلاسر[3]، 2000 به نقل از قربانی،1384).

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تعارض پدر و مادر، کودکان را به استرس، ترس و خشم دچار می‌سازد و تجربه پی‌درپی تعارض پدر و مادر، مشکلات رفتاری  و جسمانی فرزندان را شدت می‌بخشد (کامینگز و دیویس،2003). در این نوع ارتباط زناشویی، رفتارهای خصومت‌آمیز مثل توهین، سرزنش، انتقاد، و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک اعتقاد دارند که «همسرش انسان نامطلوب ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او می‌گردد» (فرحبخش،1383). فرایند تعارض، زمانی به وجود می‌آید که یکی از طرفین رابطه احساس کند طرف مقابلش بعضی از مسائل مورد علاقه او را سرکوب می‌کند (شارف[4]، 1996به نقل از فاتحی زاده، بهرامی و افخمی، 1386). تعارض هنگامی رخ می‌دهد که چیزی، رضایت را برای شخص فراهم کرده، در حالی که همان چیز برای دیگری محرومیت به دنبال آورد (توماس، 1976، گریف و براین، 2000). سکستون (1996، قربانی، 1384).

درمانگران سیستمی، تعارض را هر نوع تنازع بر سر تصاحب پایگاه‌ها و منابع قدرت که در جهت اخذ امتیازات دیگری و افزایش امتیازات خود بروز می‌کند، می‌دانند بدیهی است که طرفین نزاع قصد دارند به طرف مقابل خود آسیب برسانند. تاکتیک‌های او را خنثی کرده و بالاخره از صحنه بیرون کنند، بنابراین وجود تعارض زناشویی ناشی از واکنش نسبت به تفاوت‌های فردی است و گاهی اوقات آن‌قدر شدت می‌یابد که احساس خشم، خشونت، کینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار کلامی و فیزیکی در روابط زوجین حاکم می‌شود و به شکل حالات تخریب‌گر و ویرانگر بروز می‌کند (یونگ و لانگ[5]،1998).

از میان عوامل تأثیرگذار دیگر بر سلامت روان زوجین، سازه تاب‌آوری است که شامل ظرفیت روبرو شدن، غلبه کردن و حتی قوی‌تر شدن به وسیله تجربه مشکلات و یا آسیب‌هاست، در فرایند تاب‌آوری دو شرط مهم وجود دارد : 1. افراد با تهدیدهای مهم یا سختی‌های شدید روبرو می‌شوند، 2. با وجود سختی‌ها و مشکلات مهم به سازگاری مثبت دست‌یافته و پیشرفت می‌کنند ( لاتر، سیستی و بکر،[6] 2000).

یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر سلامت روان زوجین، سازه هوش عاطفی است. از دیدگاه بارـ ان هوش عاطفی،  دسته‌ای از مهارت‌ها، استعدادها و توانایی‌های غیر شناختی را شامل می‌شود که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضائات محیطی افزایش می‌دهد. بنابراین هوش عاطفی از عوامل موفقیت فرد در زندگی است (گلمن[8]، 1380).

هوش عاطفی در اصل منبع اصلی انرژی، قدرت، آرزو و اشتیاق انسان است و درونی‌ترین ارزش‌ها و هدف‌ها را در زندگی، فعّال می‌سازد و آن‌ ها را از مسائلی که انسان درباره‌ی آن فکر می‌کند به صورت چیزهایی که به خاطر آن‌ ها زندگی می‌کند، درمی‌آورد با توسعه‌ی عاطفه است که انسان می‌آموزد احساسات خود و دیگران را تأیید کند و برای آن‌ ها ارزش قائل شود و به طور مناسب به آن‌ ها پاسخ گوید و دریابد که عواطف در هر لحظه از روز، اطلاعاتی حیاتی و سودمند در اختیار او می‌گذارند (گلمن، 1380).

این واکنش قلبی است که نبوغ خلّاق و شهود را شعله‌ور می‌سازد، ما را با خود صادق می‌گرداند، روابط اطمینان‌بخش برقرار می‌کند، تصمیمات مهم را روشن می‌سازد، قطب نمای درونی را برای زندگی و کار فراهم می‌آورد و ما را به پیشامدهای غیر مترقبه و راه ‌حل ‌های موفقیت‌آمیز رهنمون می‌شود (کوپر[9]، 2007).

 

 

 

 

 

2-1بیان مسئله

مقالات و پایان نامه ارشد

 

“خانواده”یکی از رکن‌های اصلی جامعه به شمار می‌رود. دستیابی به جامعه سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه‌های مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالم‌سازی اعضای خانواده و رابطه‌هایشان، بی‌گمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین، 1384).

ازدواج، یکی از مهم‌ترین رویدادهای زندگی هر فرد است و آغاز آن به قدمت تاریخ و حتی ماقبل تاریخ است. با وجود آنکه هیچ زوجی با هدف جدایی، ازدواج نمی‌کنند و تقریباً همه زوج‌ها به امید یک زندگی درازمدت توأم با آرامش و خوشبختی، پیوند می‌بندند. اما در رهگذر زمان بسیاری از ازدواج‌ها به بن‌بست رسیده و به جدایی ختم می‌شوند. نظریه‌های مختلف، آشفتگی‌های زناشویی را از باورهای غلط و نادرست؛ و نظریه‌های ارتباطی، تعارض و کشمکش‌های موجود در رابطه‌ی زن و شوهر را نتیجه‌ی مهارت‌های نابسنده­ی مراجعان، در برقراری ارتباط و عدم توانایی در حل مؤثر مشکلات تلقی می‌کنند (نیکولز و شوارتز[10]، 1998 ).

اهداف پژوهش

1-4-1 هدف کلی

بررسی رابطه هوش معنوی، تاب‌آوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان ایلام در سال 1393 است.

1-4-2 اهداف فرعی

– تعیین رابطه هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان

– تعیین رابطه هوش معنوی با تعارض زناشویی در زنان

– تعیین رابطه تاب‌آوری  با تعارض زناشویی در مردان

– تعیین رابطه تاب‌آوری  با تعارض زناشویی در زنان

– تعیین رابطه هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان

– تعیین رابطه هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زنان

 

1-5 فرضیه‌های پژوهش

1-5-1 فرضیه اصلی

بین هوش معنوی، تاب‌آوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان ایلام رابطه وجود دارد.

1-5-2 فرضیه‌های فرعی

– بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.

– بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.

– بین تاب‌آوری با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.

– بین تاب‌آوری  با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.

– بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.

– بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.

 

 

1-6 تعاریف متغیرها

1-6-1 تعاریف مفهومی

تعارض زناشویی: عبارت است از نوعی ارتباط زناشویی که در آن رفتارهای خصومت‌آمیز مثل توهین، سرزنش، انتقاد، و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک اعتقاد دارند که «همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او می‌گردد» (فرحبخش،1383).

هوش معنوی: از نظر آمرم[13] (2007 ) عبارت است از مجموعه از توانایی‌ها برای کاربست و ابراز منابع ارزش‌ها و ویژگی‌های معنوی در جهت افزایش کنش و بهزیستی روزانه.

هوش عاطفی: پیتر سالووی (1990) در تعریف هوش عاطفی گفته است که هوش عاطفی شامل ارزیابی درست هیجان و احساس در خود و دیگران ، بیان صحیح احساس، و تنظیم انطباقی احساسات به شیوه‌ای است که سطح زندگی بهبود یابد.

 

1-6-2 تعاریف عملیاتی

تعارض زناشویی: نمره‌ای است که زوجین از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی به دست می‌آورند.

هوش معنوی: نمره‌ای است که زوجین از پرسشنامه‌ی عبداله­زاده و همکاران به دست می‌آورند.

تاب‌آوری: نمره‌ای است که زوجین پس از اجرای آزمون  25 سؤالی کانر و دیویدسون به دست می‌آورند.

هوش عاطفی: نمره‌ای است که زوجین پس از اجرای آزمون 33 سؤالی شرینگ به دست می‌آورند.

 

1.Bernstein&Bernstein

.Elire2

[3].Glasser

[4].Sharf

[5].Young&Lung

[6].Later,Sisti&Bekr

  1. Hart,Blincow&Thomas

[8].Golmman

[9].Kooper

[10].Nichols&Schwartz

[11].Emmons

3.Mendel

[13].Amram

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت