آن هست. چون تفکر بدون علم و معلومات میسر نیست پس امر به تفکر، امر به‏ سرمایه تفکر یعنی کسب معلومات صحیح درباره مخلوقات هم هست. منظور این است که قرآن کریم نه تنها مردم را به تفکر تشویق کرده، بلکه‏ موضوعات تفکر را در این آیه و آیات زیاد دیگر معین کرده است. (مطهری،1370، 312-315)

قرآن مجید از عقل جز در مقام تعظیم و توجه بر لزوم عمل بر طبق عقل و مراجعه به آن یاد نمی‌کند. (عقاد،1379،9) اشارات مکرر قرآن به عقل فقط به یک معنی از معانی عقل که روانشناسان و متخصصان علوم جدید آن را بیان می‌کنند، نیست، بلکه تمامی وظایف عقلانی انسان را با عملکردها و ویژگی‌های مختلفی که دارد، شامل می‌شود. (عقاد،1379،10)

قرآن کریم که کتاب تربیت انسان است، مردمان را به تفکر می‌خواند و از پیروی کورکورانه و بدون تفکر پرهیز می‌دهد و درستی و سلامت و قوام زندگی را نتیجه تفکر صحیح معرفی می‌کند. (دلشاد،1382،202)

در اینجا به بررسی بخشی از آیات و روایات مربوطه می‌پردازیم:

2-1-1-1) آیات:

  • “فبشّر عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب”[2] : همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نیکوترین آن‌ ها پیروى مى‏کنند آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.

امام صادق علیه‌السلام “اولوالالباب” را اهل تفکر معرفی کرده و فرموده‌اند: “انّ اُولِی الالباب الّذین عملوا بالفکره.” همانا اولوالالباب آنانند که تفکر می‌کنند. (خزاز قمی،1401 ق،257)

قرآن کریم کتاب تفکر است و مردمان را بر این اساس به سوی حق سیر می‌دهد. (دلشاد،1382،203)

  • “کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ”[3] : این قرآن کتابی است فرخنده و با برکت که آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشید، و تا خردمندان پند گیرند.
  • “تِلکَ الاَمثالُ نَضرِبُها لِلناس وَ ما یَعقِلُها الاّ العالِمون[4]” : ما این مثل‌ها را برای مردمان می‌زنیم و تنها عالمان با خرد خویش می‌توانند آن‌ ها را بفهمند.
  • مقالات و پایان نامه ارشد

  •  

این جمله به مثل‌ها‌یى که در قرآن زده شده اشاره مى‏کند، و مى‏فرماید که هر چند آن‌ ها را همه مردم مى‏شنوند، و لیکن حقیقت معانى آن و لب مقاصدش را تنها اهل دانش درک مى‏کنند، آن کسانى که حقایق امور را مى‏فهمند، و بر ظواهر هر چیزى جمود نمى‏کنند.

دلیل بر این معنا جمله” ما یَعْقِلُها” است، براى اینکه ممکن بود بفرماید:” و لا یؤمن بها”، و یا تعبیرى نظیر آن بیاورد، پس اینکه فرمود: ” ما یَعْقِلُها” دلیل بر آن است که منظور درک حقیقت و مغز آن مثل‌ها است، و گر نه بسیارى از غیر دانایان هستند که به ظواهر آن مثل‌ها ایمان دارند.

پس درک مثل‌هایى که در کلام خدا زده شده نسبت به فهم و شعور مردم مختلف است، بعضى از شنوندگان هستند که به جز شنیدن الفاظ آن و تصور معانى ساده‏اش هیچ بهره‏اى از آن نمى‏برند، چون در آن تعمق نمى‏کنند، بعضى دیگر هستند که علاوه بر آن‌چه که دسته اول مى‏شنوند و مى‏فهمند، در مقاصد آن تعمق هم مى‏کنند، و حقایق باریک و دقیقش را درک مى‏نمایند. (علامه طباطبایی،1374، 196)

  • “و قالوا لو کنا نسمع و او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر[5]“

از قول اهل دوزخ می‌فرماید: آنان گفتند: اگر ما می‌شنیدیم و یا تعقل می‌کردیم، هر آینه از اهل آتش برافروخته، نبودیم.

  • “الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[6]“

آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو خفته، یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: ای پروردگار ما، این جهان را به بیهوده نیافریده‌ای، تو منزهی، ما را از عذاب آتش بازدار

از آیه فوق متوجه می‌‌شویم که اهل فکر، باید اهل ذکر باشند. «لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ»، «وَ یَتَفَکَّرُونَ» و ایمان بر اساس فکر و اندیشه ارزشمند است. ذکر و فکر، همراه یکدیگر ارزش است. متأسفانه کسانى ذکر مى‏گویند، ولى اهل فکر نیستند و کسانى اهل فکر هستند، ولى اهل ذکر نیستند. آنچه سبب رشد و قرب است، ذکر و فکر دائمى است نه موسمى. «یَذْکُرُونَ» و «یَتَفَکَّرُونَ» فعل مضارع‏اند که نشان استمرار است. اوّل تعقّل و اندیشه، سپس ایمان و عرفان، آن گاه دعا و مناجات. «یَتَفَکَّرُونَ»، «رَبَّنا»، «فَقِنا» (قرائتی، 1383،ج2، 223- 224)

در این آیه نخست اشاره به ذکر و سپس اشاره به فکر شده است یعنى تنها یادآورى خدا کافى نیست، آن گاه این یادآورى ثمرات ارزنده‏اى خواهد داشت که آمیخته با تفکر باشد همانطور که تفکر در خلقت آسمان و زمین اگر آمیخته، با یاد خدا نباشد، نیز به‌جایى نمی‌رسد. چه بسیارند دانشمندانى که در مطالعات فلکى خود و تفکر مربوط به خلقت کرات آسمانى، این نظام شگفت‏انگیز را مى‏بینند اما چون بیاد خدا نیستند، و عینک توحید بر چشم ندارند و از زاویه شناسایى مبدء هستى به آن‌ ها نگاه نمى‏کنند، از آن نتیجه لازم تربیتى و انسانى را نمى‏گیرند. همانند کسى که غذایى مى‏خورد که تنها جسم او را قوى مى‏کند، و در تقویت اندیشه و فکر و روح او اثرى ندارد. (مکارم شیرازی، 1374،ج‏3، 215-216)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت