بررسی تاثیر کار گروهی بر بهبود انگیزش وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه چهارم مقطع ابتدائی شهر سمنان |
جوامع نوین به انسانهایی بالنده نیازدارند که بتوانند با بینش مناسب مجموعه ای از مهارتها را در مشاغل گوناگون بکار گیرند. انسانهایی شایسته، خلاق و مبتکر با مهارتهای گسترده، که در نظام آموزشیِ علمی و نظام مند به اهداف مشخص دست یابند.(فرج اللهی و حقیقی،1386)
اثربخشی و کارایی نظام آموزشی در گرو پرورش انسانهای کامل و رشد یافته است. پیشرفت ها و تحولات پرشتاب کنونی و مطرح شدن دیدگاه هایی همچون تکثرگرایی، هوش چندگانه، هوش هیجانی و … ایجاب می کند که با نگاهی جامع به انسان، امکان پرورش شخصیتی متوازن فراهم گردد. در این میان آموزش و پرورش هر جامعه، یکی از نهادهای تاثیرگذاری است که انتظار داریم بطور متوازن و متعادل، به همه جنبه های مختلف وجودی انسان توجه داشته باشد، و زمینه ها و اسباب لازم را برای رشد همه جانبه دانش آموزان فراهم سازد.(فضلی،1389)
استامپن[1](2004) بیان می دارد که در بلند مدت جامعه از یک سو متمایل به بکارگیری فرایند آموزشی است که تفکر و شیوه انتقال دانش را در عرصه زندگی آموزش می دهد؛ و از سوی دیگر، تمایل به فرایند ارزشیابی ایی دارد که مبتنی بر سنجش و قضاوت عادلانه و براساس اطلاعات دقیقی باشد که در ضمن یادگیری و آموزش گردآوری شود.
آموزش و پرورش هر کشور نقش مهمی در رفتار فردی و اجتماعی افراد دارد. فعالیت های آموزشی هر کشور را می توان سرمایه گذاری یک نسل برای نسل دیگر دانست. به عبارت دیگر، هدف فعالیت های آموزشی، رشد آگاهی و توانایی بالقوه انسان است. با توجه به گستردگی و پوشش وسیع فعالیت های نظام آموزشی، لازم است که در طراحی و اجرای فعالیت های آن از مطلوبترین شیوه ها استفاده کرد تا کیفیت آموزشی ارتقا یابد. امروزه درحوزه تعلیم و تربیت و آموزش فراگیران بحث روش های تدریس یکی از چالش های معلمان محسوب می شود و بکار گیری روش تدریس متناسب با هر ماده درسی از اهمیت زیاد برخوردار است. با توجه به شرایط فعلی جهان و پیشرفت چشمگیر تکنولوژی های مختلف به خصوص تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات ممکن است چنین تصور شود که تعلیم و تربیت صرفاً میبایست بطور خاص بر بکارگیری و تربیت کاربران برای استفاده مناسب از این تکنولوژی تمرکز کند اما صرف در اختیار داشتن و استفاده از این تکنولوژی در دنیای تعلیم و تربیت، راهگشای انسان امروز و آینده نخواهد بود. در دنیای فعلی، موضوع اساسی، تربیت انسانهایی است که خوب بیاندیشند. امروزه فراگیران برای روبرو شدن با تحولات شگفتانگیز قرن بیستو یکم باید به طور فزایندهای مهارتهای تفکر را برای تصمیمگیری مناسب و حل مسائل پیچیده جامعه کسب کنند.بسیاری از صاحبنظران مانند انیس، پول و لیپمن[2](به نقل از شعبانی، 1382) بر این باورند که یکی از اهداف اساسی تعلیم وتربیت باید تربیت انسانهای متفکر باشد.پول[3](1992) معتقد است که تربیت انسانهای صاحب اندیشه و ذهن کاوشگر، باید نخستین هدف و محصول نهایی تعلیم و تربیت باشد. به عقیده میرز (1374) در عصری که کتابهای درسی به سرعت کهنه میشوند و نوآوری دائماً تجربه میشود، اهداف نهایی و کلی تعلیم و تربیت ناگزیر باید تغییر یابد، به عبارت دیگر روش های سنتی تدریس و یادگیری یعنی جایگاه منفعل فراگیران در محیط آموزشی و تکیه بر پر کردن ذهن از اطلاعات، دیگر جوابگوی نیازهای تربیتی نسل حاضر و آینده نخواهد بود و برای تربیت صحیح فراگیران نیاز است تا آنها آزادانه، خلاقانه و نقادانه و به طور علمی بیاندیشند و برنامههای مدارس ومرکز آموزشی باید نظم فکری را به فراگیران منتقل نمایند و چنان سازماندهی شوند که آنها را به جای ذخیرهسازی حقایق علمی، درگیر مسأله نمایند. از نظر گوچ[4](به نقل از اسلامی، 1382) تطابق با دنیایی که دائماً در حال تغییر است با دسترسی صرف به اطلاعات و ارتباطات حل نخواهد شد.یکی از مهمترین نیازهای عصر ارتباطات، مهارتهای تفکر است.
دام و وولمن[5] (2004) معتقدند که شهروندی در دنیای جدید شایستگیهای دیگری به جز تواناییهای قبلی و سنتی را طلب میکند، اکنون از افراد انتظار نداریم که محل و مکان زندگی خودشان را بشناسند بلکه انتظار داریم موقعیت خودشان را در اجتماع تعریف و مشخص نمایند. توماس توچ[6] (به نقل از فتحیآذر، 1382) معتقد است که رشد توانایی اندیشیدن و حل مسائل مهمتر از تربیت فنی و حرفهای فراگیران است.در جامعهای که سیستم تعلیم و تربیت آن بدون بحث و انتقاد، امور را میپذیرد وبدون تفکر آنها را منعکس میکند،خطرپدید آمدن انسانهای فاقد توان ونیروی تفکردر جامعه زیاد میباشدولذا هالپرن (1998) معتقد است هدف تعلیم و تربیت برای شهروند مردم سالار، پرورش تفکر انتقادی است. مطابق دیدگاه پول (1992) تفکر انتقادی یکی از اهداف تعلیم و تربیت نیست بلکه هدف اساسی آن است.
پژوهشهای انجام یافته در ایران نیزحاکی از آن است که توانایی دانشآموزان در سطوح بالای یادگیری به ویژه مهارتهای عملکردی و فرایندی در مقایسه با دانشآموزان کشورهای دیگر بسیار کمتر است (احمدی، 1380).
- بیان مسئله
یکی از گرایشهای هزارهء سوم،ظهور فرا نو گرایی وزیر سؤال رفتن کل گرایی و نگرشهای مطلق گرایانه است.بشر فرا نو گرا میداند که همه چیز حتی اندیشههای شخصی خود را نیز باید با نظر نقد مورد مطالعه قرار دهد و با به رسمیت شناختن تنوعات و تکثرات،اندیشههای تربیتی را در بستری تکثرا گرا(پلور الیستی) قرار دهد.در فرهنگ کثرت گرا خرده فرهنگها، اقلیتها و اشخاص جایگاه خاصی پیدا میکنند و دانش آموزان طوری تربیت میشوند که میتوانند نقش یک شهر وند بینالمللی را ایفا نمایند،نگرشهای متنوع را هضم نمایند و ظرفیت خود را در مقابل اندیشههای دیگران افزایش دهند و به صورت یک شهروند جهانی درآیند. خلاصه اینکه روشها و الگوهای متعددی در زمینه تدریس فعال وجود دارد که بعضی از آنها عبارت از : روش حل مسأله، بارش فکری، بحث گروهی، ایفای نقش، الگوی تدریس یادگیری از طریق همیاری، الگوی تفکـر استقـرایی، الگوی کاوشگری، الگوی تدریس بدیعه پردازی یا نوآفرینی و الگوی مفهوم سازی میباشند (خورشیدی،1387).برای بازی در نقش یک شهروند جهانی،افزایش بهینهء تعاملات و مشارکتها و به کاربردن روش یاد گیری مشارکتی امری لازم و ضروری است .
در دوران معاصر، پیشرفت تکنولوژی و گسترش محتوای درسی ضرورت استفاده از روش تدریس فعال را خاطر نشان می کند. منظور از روش فعال این است که دانش آموز در فرایند یاددهی و یادگیری در کلاس و بیرون از کلاس مشارکت داشته و معلم به نقش هدایت کننده خود در این روش می پردازد. در کتب درسی معمولا درسها و مطالب و مفاهیم به صورت هدفمند طراحی ارائه می شود، معلم می تواند برای دستیابی به آن اهداف یک سطح انتظار را برای خود و دانش آموزان تعریف نماید. اصولا عناصر موجود در تعلیم و تربیت از قبیل محتوای درسی، تجهیزات، معلم و روشها در هم آمیخته می شوند تا فراگیران بتوانند به سطح مورد انتظار در آموزش و پرورش نایل شوند. هسته اصلی فرایند تدریس، ترتیب دادن محیط هایی است که در آن شاگردان بتوانند با یکدیگر تعامل کنند و چگونه یاد گرفتن را بررسی نمایند.
یکی از اصول عمده فلسفه ساخت گرایان در تعلیم و تربیت ، اهمیت دادن به محیط فعال یادگیری است . برای استفاده از یادگیری فعال بایستی کلاس درس را در گروه های کوچکی از دانش آموزان که بتوانند به صورتی هماهنگ با یکدیگر کار کنند ، راهبردهای یادگیری خود را غنی سازند و شرایطی را بوجود آورند که مشارکت در اطلاعات و عمل امکان وقوع داشته باشد سازماندهی نمود (مهجورو همکاران،1375)
با ورود به هزاره سوم میلادی دانش تجربی نو و پیشرفتهای فن آوری ، این امکان را فراهم ساخته است که بازنمایی ذهنی انسان از کره زمین به « دهکده جهانی » و بزرگراه های اطلاعاتی بهبود یافته و ضرورت چاره جویی در مسائل حاد اجتماعی – اقتصادی – فرهنگی و در مجموع بهره مندی از کیفیت بهزیستی و با هم زیستی بیش از پیش احساس می گردد . (مشایخ ،1381)
از آنجایی که آموزش و پرورش در شکل دهی سرمایه انسانی و اجتماعی نقش تعیین کننده ای داشته و انتظار می رود نسل امروز را برای زندگی در جامعه فردا آماده سـازد وبا توجه به اهمیت علوم پایه آگـاه بودن از وضعیت و ماهیت دانش علمی ،چگونگی خلق آن و وابستگی به آن نه تنها برای دانشمندان بلکه برای همه مابخش عمده ای ازآموزش راتشکیل میدهد. ( به نقل از وین هارلن،1375) بدیهی است متناسب با فرایند جهانی شدن نوع نگاه به آموزش و پرورش با آنچه در تفکر سنتی غالب است تفاوت دارد.آموزش و پرورش باید به فراگیران در ارتقای خود پرورشی از طریق خلاقیت – توانایی تصمیم گیری سریع – عادات آموزشی و خود آگاهی یاری رساند. ( قربانی و همکاران ،1382)
در رویکرد مشارکتی دانش آموزان از طریق همکاری و مشارکت در قالب گروه ها به یادگیری می رسند و در قبال یادگیری احساس مسئولیت می کنند . زمانی که همکلاسانشان نیاز به کمک داشته باشند به کمک می شتابند و موفقیت دیــگران موفقیت آنها و شکست دیگران شکست آنها محسوب میشود . این رویکرد موجب یادگیری عمیق تر و خلاقیت و نوآوری بیشتر شاگردان می شود ( به نقل از شافر 2001)
مفاهیمی همچون کار گروهی،یادگیری گروهی، یادگیری سازمانی، و سازمانهای یادگیرنده، مفاهیمی کمابیش نزدیک و نسبتا جدید در عرصه آموزش، مدیریت و مباحث رفتار سازمانی هستند که به اقتضای پیچیدگیها و تغییرات محیطی و پیدایی نیازهای جدید پا به عرصه وجود گذاشته است.چیستی یادگیری و تحقیق در مورد فرایند آن خود موضوعی است دیگر، اما آنچه که برای مدیریت در سازمانهای امروزی از اهمیت اساسی برخوردار است صرفا این نیست که همواره در سازمان برنامههای آموزش برای افراد وجود داشته باشد، بلکه امروزه مهمترین مهارت چگونه یاد گرفتن است؛از «یادگیری» تعاریف متعددی شده است؛ ولی به نظر میرسد بهترین تعریف همان است که روانشناسان ارائه کردهاند. آنها یادگیری را فرایندی میدانند که در نهایت به تغییر رفتار منجر میگردد. در تعریف یادگیری اولین نکته قابل توجه، تفاوت آن با آموزش است.
در تدوین هدفهای آموزشی وتعیین فرایند تدریس سه مکتب روانشناسی آموزشی رفتار گرایی( تجربه گرا) شناختی (عملگرا)و اجتماعی وفرهنگی در مسیر تکوین و تحول خود با تاثیر پذیری از دیدگاه های معرفت شناسی از یکسو در فرایند تدریس یادگیری، دانش آموز را محور قرار داده اند . از این رو به ترتیب در جریان تدریس ، رغبت ،
تصویر گری ذهنی و الگوی فرهنگی یادگیرنده مورد نظر قرار گرفته است .
از سوی دیگر برای توانمند ساختن یادگیرنده به مهارتهای شناختی برای رویارویی با مسائل و حل مسئله ،تدریس فرایند ، محور توصیه شده است (Ashman and Conway .1933) .
در شیوه تدریس به شیوه مشارکتی بر یادگیری چگونه یادگرفتن که یکی از اهداف عمده آموزش است تاکید شده است. همچنین، درهم تنیدن فرایند های یادگیری با محتوای برنامه درسی؛ پیوند میان دانش آموز؛ محتوای درسی،محیط ومعلم؛اتخاذ خط مشیهای قابل اجرا و مرتبط با محتوا ؛ و ضبط روند موفقیت دانش آموز در یادگیری از جمله دیگر ویژگیهای تدریس فرایند محور شناخته شده است.
در تحقیقات بر مبنای مشارکت و همکاری حداقل سه دیدگاه نظری وجود دارد:
دیدگاه رشدی-شناختی[7]،دیدگاه رفتاری[8]و دیدگاه وابستگی متقابل اجتماعی دیدگاه رشدی-شناختی به طور گسترده بر مبنای نظریات پیاژه و ویگو تسکی قرار دارد.کار پیاژه و نظریه های مرتبط با آن بر پایهء یک قضیهء منطقی استوار بود. در این نظریه وقتی افراد در محیطی با هم همکاری و تعامل دارند یک تضاد شناختی- اجتماعی روی میدهد،تضاد باعث نوعی عدم تعادل شناختی در فرد میشود که ذهن فرد را تحریک میکند تا به سمت نوعی تعادل شناختی حرکت کند.کار ویگو تسکی و نظریات مؤید آن بر پایهء این قضیهء منطقی قرار دارد که کسب دانش،امری اجتماعی است.بنابراین تلاشهای مشارکتی برای یاد گیری مؤثر است و تأثیر یاد گیری را مضاعف میکند.
- اهمیت وضرورت تحقیق:
با نگاهی اجمالی به نحوه یاددهی – یادگیری در مدارس در مییابیم که گفتن، شنیدن و حفظ کردن، ارکان فعّالیّتهای یاددهی – یادگیری را تشکیل میدهد. این مؤلّفهها با نامهای مختلف از سوی صاحبنظران تعبیر شده است. از جمله: رویکرد نتیجه محوری، پاسخ محور، معلّم محور و غیر فعّال. در رویکرد حافظه محور، مطالب یک طرفه از سوی معلّم به دانش آموزان ارائه می شود، غافل از اینکه این شیوه، خود، مانع یادگیری و خلّاقیت است(صفوی، 1387). با کمی تأمّل در مییابیم که یادگیری به شیوه یاد شده، خلاف فطرت دانش آموزان در فرایند یاددهی – یادگیری است، چرا که دانش آموزان دوست دارند علاوه بر شنیدن، مشاهده ، لمس، سؤال و جستجو کنند و تفکّر، کاوشگری، آزمایش و پژوهش داشته باشند و به نوعی تفسیر و قضاوت کنند (خورشیدی، 1387).
پیام یونسکو در خصوص یادگیری نیز، بیانگر این نوع آموختن است که یادگیری را دانستن، انجام دادن، هم زیستی و زیستن تعبیر کرده است. این نوع یادگیری، متناسب با پیشرفتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات[17]است. با توجه به نکات یاد شده، تعریف فرایند یاددهی – یادگیری عبارت است از: مواجهه عمدی معلّم و شاگرد در یک فضای آموزشی به منظور تحقّق هدفهای معیّن. عناصر اصلی این الگو مراحل توالی فعّالیّت معلّم و شاگرد، نقش معلّم، نقش دانش آموز و نحوه ارتباط معلّم و شاگرد را تشکیل می دهند (محبّی، 1384).
عنصر اصلی برای تحقّق فرایند یاددهی – یادگیری، معلّم است. تبدیل روشهای تدریس نتیجه محور به فرایند محور، مسأله محور، پژوهش محور و همچنین پاسخ محور به سؤال محور و استفاده از روشهای نوین تدریس، مانند تدریس به روش مشارکتی، بارش مغزی و بدیعه پردازی سرآغاز موفّقیّت در این مسیر و بیانگر ضرورت توجّه به روشهای فعّال است. تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد تغییر در محتوای کتابهای درسی و آموزش نحوه تدریس با رویکرد فعّال به ویژه در درس علوم دوره ابتدایی و راهنمایی به طور نسبی موفّق بوده است. آنچه مسلّم است در کوتاه مدّت، امکان زمینهسازی در همه امور برای تحقّق پژوهش محوری میسر نیست. لذا بیشترین سرمایه گذاری باید در خصوص معلّم باشد (همان).دربسیاری مواقع شاید این بخش به دور از واقعیت نباشد که نه معلم میداند محتوایی را چرا باید درس بدهد و نه دانشآموز دلیل انتخاب محتوا را میداند. نه معلم میداند محتوا رابه چه روش صحیح وسودمندی تدریس نماید و نه دانش آموز چگونه یادگرفتن را میداند. معلم صرفاً درس میدهد و فراگیران نیز به طور موقتی حفظ میکنند ما فقط یادگرفتهایم درس بدهیم و دانشآموزان نیز آموختهاند که تنها حفظ نمایند و چون و چرای مطالب را ازما بپذیرند ( کیوانفر ، 1380).
آیا معلم به طور معمول، پیش از تدریس، هدف از تدریس مطالب را ارزیابی میکند؟ وآیا از خود میپرسد این محتوا چگونه بایدتدریس شود؟یا فقط به طوریکنواخت به روش حفظی ویادگیری طوطی وارمی پردازد.
آیا معلمی که از روش های سنتی استفاده می کندمیزان مشارکت دانش آموزان در فعالیتهای یادگیری و آموزش را یکسان می داند؟ آیا معلمی که از روش های سنتی مانند قاعده گویی، سخنرانی و… استفاده می کند میزان و مدت ماندگاری مطالب در ذهن دانش آموزان را می داند؟
تدریس در گذشته بر اساس دیدگاه متخصصان تعلیم و تربیت به معنی انتقال معلومات بوده اما صاحبنظران جدید تعلیم وتربیت بر این باورند که معلم باید روش دانستن را به دانشآموز بیاموزد نه اینکه صرفاً به انتقال فرمولها و معلومات اکتفا کند. معلم باید دانشآموز را کمک کند تا خود تجربه کند و از طریق تجارب خود مطالب را فراگیرند، لذا توجه به کیفیت و شیوه تدریس معلمان باید امر بسیار ضروری و جدی تلقی شود و برنامه ریزان و مسئولان موظفند که فرصتهای لازم برای آشنائی هر چه بیشتر معلمان با روشها و الگوهای جدید و خلاق تدریس را فراهم نموده، و شرایط و امکانات را برای اجرای موفقیت آمیز این روشها آماده نمایند.
امروزه بیساری از طراحان و مسئولان برنامه های آموزش و پرورش از شیوه های رایج تدریس ناراضی هستند و بدین سبب از نوآوری و نوگرایی در این زمینه، استقبال میکنند. کارآمدی روش های تدریس نوین نظیر روش های : کار گروهی ،روش فعال، حل مساله و استفاده از تکنولوژی بر کسی پوشیده نیست. در مقابل کارایی و اعتبار روش هایی مانند: سخنرانی ، انتقال اطلاعات از معلم به دانشآموز و به یاد سپاری و تأکید بر محفوظات که شالوده روش های سنتی است مدتهاست مورد ایراد و پرسش قرار گرفته است. برای جبران کمبودهای این گونه روشها، عدهای از متخصصان استفاده از وسایل جدید کمک آموزشی مانند فیلم، اسلاید ، نوارهای دیداری و شنیداری را توصیه میکنند و عدهای دیگر روش های گروهی،بحثی و پرسش و پاسخ و انجام دادن آزمایشهای انفرادی و گروهی را جانشین روش های قبلی کردهاند.
از نقطه نظر فردی، یادگیری، دسترسی به اطلاعات، درک آن و کسب مهارتهاست. از نقطه نظر سازمانی، یادگیری بر بدست آوردن سنتها، دیدگاه ها، استراتژیها و انتقال دادن دانش متمرکز است. در هر دو دیدگاه یادگیری با کشف، ابداع، تشخیص، خلاقیّت، کشف و تولید دانش جدید همراه است.
یادگیری از دیدگاه سازمانی زمانی اتفاق میافتد که اطلاعات جمع آوری و به منظور تولید و گسترش حقایق جدید تجزیه و تحلیل شود، موجب تغییر عقاید و دیدگاه های موجود شود، دیدگاه جدیدی را خلق کرده و آن را از طریق ارتباط، تدریس و گفتگو و تعامل به تمام سطوح سازمانی منتقل کند. این تعامل از طریق تشکیل حلقههای کیفیت در سازمانها، بهتر صورت میگیرد.
به اعتقاد کارشناسان کارکنانی که از طریق گروه های کاری کار می کنند از کارکردن لذت بیشتری می برند. زیرا آنها به جای اینکه شنونده صرف باشند فعالانه در جریان یادگیری مشارکت می کنند وخود را مسئول یادگیری خویش میدانند. (گاردنر وجولر، 2000 ) از جمله روش های فعالی که امروزه توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است، تشکیل گروه های مشارکتی در سازمانها است.
بعضی اوقات، معلمان مطالب زیادی را تدریس میکنند ولی بعداً متوجه میشوند دانشآموزان میتوانند حتی مقدار کمی از آنچه که را که مطرح شده است بازگو نمایند. براستی دلیل این امر چیست؟ چرا گاهی، بعد از ارائه توضیح مفصل در مورد موضوعی، فراگیران نمیتوانند حتی بخش کوچکی از آن موضوع را بازیابی کنند؟ چرا دانشآموزان بجای درک معنائی مطالب، به حافظه خود فشار میآورند؟
در پاسخ به این سوالات میتوان بی توجهی معلمان به روش های یاددهی یادگیری یعنی به کار نگرفتن روش های فعال در آموزش را دلیل اصلی قلمداد کرد. به همین دلیل، کیفیت آموزشی در بسیاری از مدارس از سطح مطلوب برخوردار نیست و دانشآموز اغلب مطالب را حفظ، و پس از پایان یافتن امتحانات آنها را فراموش میکند. بکارگیری روش های فعال تدریس باعث میشود تا یادگیری تا عمق جان دانشآموزان رسوخ کند ونه تنها یافتهها و کشفیات خود را به سادگی فراموش نکنند بلکه در طول زندگی آن را به صورت کاربردی به کار ببرند.
در شیوه یادگیری مشارکتی(کار گروهی) ،بر یادگیری چگونه یادگرفتن که یکی از اهداف عمده آموزش است تاکید شده است.همچنین ،درهم تنیدن فرایند های یادگیری با محتوای برنامه درسی ؛ پیوند میان دانش آموز ؛ محتوای درسی ، محیط ومعلم ؛ اتخاذ خط مشیهای قابل اجرا و مرتبط با محتوا ؛وضبط روند موفقیت دانش آموز در یادگیری از جمله دیگر ویژگیهای تدریس فرایند محور شناخته شده است .
از نتایج تحقیق میتوان در دوره های ضمن خدمت آموزش معلمان، درتدریس درس روش و فنون تدریس، در دانشگاه ها و مراکزتربیت معلم استفاده نمود. بکارگیری این روش حتی به صورت کارگاهی، در آموزش معلمان، منجر به بهبود کیفیت تدریس می شود. بنابراین این تحقیق ضمن مشخص کردن میزان تاثیر روش فعال تدریس بر یادگیری عمیق و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و مقایسه آن با روش سنتی کوشش مینمایند تا شرایط فیزیکی و روانی انجام چنین روش هایی را تبیین کند تا معلمین بتوانند با بهره گرفتن از روش تدریس فعال موجب رشد قوه تفکر، خلاقیت، روحیه مشارکت و توانایی در اجرای مراحل مختلف حل مساله دانشآموز بشوند.
بنابراین آموزش و پرورش پویا در جهان متحوّل و مملو از دگرگونیهای سریع نیازمند معلّمانی است که به طور مستمر بیاندیشند، بیاموزند و دائماً بر ذخایر علمی ، حرفهای و تخصصی خود بیافزایند و به روشهای نو در تعلیم تربیت روی آورند قالبهای کهنه آموزش را رها کنند و با درک نقش و رسالت تربیتی خود قادر باشند تمامی ابعاد وجودی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار دهند(حریرفروش، 1385).
[سه شنبه 1400-05-05] [ 01:22:00 ق.ظ ]
|