اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری بر کاهش نشانههای اضطراب |
تحقیق
بیان مسأله
اضطراب عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است. وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرس زا بودهاند یا طی آن ها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد میشود. همه انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شدید غیرعادی و مشکلساز است. تحقیقات و بررسیها نشان میدهند که اضطراب در خانمها، طبقات کمدرآمد و افراد میانسال و سالخورده بیشتر دیده میشود (سوخودولسکی[1] و همکاران، 2013). تشخیص اضطراب و درمان آن در کودکان و نوجوانان بسیار مهم است، چون شخصیت آنان طی این دوره شکل میگیرد. بسیاری از کودکان زمانی که در شرایط جدیدی قرار میگیرند، دچار اضطراب میشوند و واکنشهای متعددی را از خود بروز میدهند (دیکن و آبرامویچ[2]، 2004). بایستی گفته شود، كه اضطراب در بین انسانها وجود دارد، هر موجود با هوشی، اضطرابدارد، میتوان گفت كه اضطراب یک حالت طبیعی بدن است، انواع متعدد مسائل زندگی فردی، اجتماعی و جسمانی ایجاب میكند كه به طور دایم از خود سازگاری نشان دهیم، غیر از اضطراب چه چیزی ما را بر جلو بر میدارد و هر انسانی كه فكر میكند دارای سهمی از اضطراب است و به طور كلی میتوان گفت 10 درصد اضطرابها برای یک انسان عادی، ضرورت دارند اما متاسفانه این درصد همیشه پایین نیست. به هر حال، انسانها دارای سهمی از اضطراب هستند كه از پائینترین حد تا بالاترین حد گسترده شده است. به همین خاطر نیاز است تا به اهمیت و گستردگی مسئله پرداخت شود (گنجی، 1376).
اختلال اضطرابی اجتماعی اختلالی شایع، مزمن و ناتوان کننده است. ویژگی اصلی اختلال اضطراب اجتماعی، ترس آشکار و مستمر از یک یا چند موقعیت اجتماعی یا عملکردی است که شخص در معرض دید اشخاص ناآشنا، یا احتمالاً در معرض توجه دیگران قرار میگیرد. فرد از این واهمه دارد کاری انجام دهد که موجب تحقیر یا شرمندگی او شود. قرار گرفتن در معرض موقعیتهای اجتماعی ترسآور در آن ها تقریبا همیشه به اضطراب منجر میشود. اجتناب، اضطراب انتظاری، یا پریشانی در موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی به طور قابل توجهی با فعالیتهای عادی، کارکرد شغلی، تحصیلی یا فعالیتها و روابط اجتماعی فرد تداخل میکند (نورتون و پرایس[3]، 2007).
با مرور تحقیقات همهگیرشناسی، شیوع اضطراب اجتماعی در طول زندگی در کشورهای غربی بین 7 تا 12 درصد کل جمعیت برآورد شده است (فورمارک[4]، 2002؛ کسلر و همکاران[5]، 2005). اختلال تقریباً به طور برابر در مردان و زنان وجود دارد و اضطراب اجتماعی غالبا در نوجوانی شروع می شود (آیرز[6] و همکاران، 2007). اضطراب اجتماعی غالباً با اختلال بیقراری مفرط، لالی، فرار از مدرسه، اضطراب جدایی، بازداری رفتاری و کمرویی همراه است. اگر اختلال درمان نشود، غالباً دوره های مزمن و بیوقفهای را در پی دارد و منجر به اختلال جدی در عملکرد شغلی و اجتماعی میگردد (دیوید سون، هاگس، جرج و بلیزر[7]، 1993؛ لیبو وتیز، گرمان، فیر و کلین[8]، 1985؛ اشنیر[9] و همکاران، 1994؛ اشنیر، جانسون، هورنیگ، لیبوویتز و ویزمن[10]، 1992؛ استین و کین[11]، 2001؛ استین، تارگرود و واکر[12]، 2000؛ استین، واکر و فورد[13]، 1996).
شیوع اختلال اضطراب اجتماعی در بین دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان بیشتر است. این اختلال سومین اختلال روانی و شایعترین اختلال اضطرابی است. اختلال اضطراب اجتماعی اکثرا در اوایل کودکی یا نوجوانی شروع میشود و یک دوره بدون وقفه را طی میکند. بیشتر افراد دارای فوبی اجتماعی به دنبال درمان نیستند و حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد افراد دارای اختلال تشخیص ثانویه اختلالهای همایندی مانند فوبی اختصاصی، آگورافوبیا، افسردگی اساسی و سوء مصرف و وابستگی به الکل را دریافت میکنند (چو و هاریسون[14]، 2007). افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی در مقایسه با افراد بدون اختلال روانی دستمزد پایینتر، احتمال پایینتر اخذ مدرک دانشگاهی، داشتن یک شغل مدیریتی، فنی یا حرفهای، ناتوانی بیشتر در ارتباطات خانوادگی، عاشقانه و اجتماعی و سابقه اقدام به خودکشی را در طول عمر دارند (اولاتوجنی[15] و همکاران، 2010).
واكنش دانش آموزان در برابر مدرسه و فعالیتهای كلاسی متفاوت است. این واكنش در برخی با اشتیاق، در برخی با اكراه و در برخی با امتناع همراه است. از لحاظ مقدار انرژی كه دانش آموزان بكار میگیرند، زمینهای كه میخواهند كار كنند و یا تداوم در زمینه یا كار مورد نظر بین آنها تفاوت وجود دارد. این تفاوتها به مفهوم بهداشت
روان ارتباط دارد. بنابراین در نظر گرفتن بهداشت روان در برانگیختن، جهت دادن وتداوم بخشیدن رفتار دانش آموز در فرایند آموزش و پرورش از اهمیت خاص برخوردار است. در واقع، یكی از عوامل توجیه كننده پیشرفت تحصیلی دانش آموزان كه استعداد یكسانی دارند، بهداشت روان است. به عبارتی در بین دانش آموزان افرادی یافت میشوند كه از بهداشت روان بهتری برخوردارند. این علاقه و انگیزش، پیشرفت آموزشگاهی آنها را توجیه میكند. و این در حالی است که نبود اختلالات روانشناختی، از معانی عمومی بهداشت روان محسوب میكرد. بنابراین نبود اختلالات روانی میتواند سبب ساز پیشرفت آموزشگاهی و یا کنشوری بهینه تحصیلی دانش آموزان شود. و در نقطه مقابل، وجود اختلالهای روانشناختی نظیر اضطراب میتواند نارسا کنشوری تحصیلی را در پی داشته باشد (کسلر و همکاران[16]، 2005).
دوران تحصیل، كه سالهای رشد دانشآموز را به خود اختصاص میدهد دوران سرنوشتساز و شخصیتساز اوست. دانشآموز در این سالها تجارب مختلفی كسب میكند، واكنشهای گوناگونی را از معلمان در مدرسه و از والدین در خانه دریافت میكند و در مقابل قضاوتهای مختلف دیگران نسبت به خود و برداشتهای خود از واكنشهای خود از دیگران به تصور ثابتی درباره خودش میرسد. در نهایت، دانشآموز با تشكیل یک مفهوم خود مثبت یا منفی، به صورت فردی با اطمینان، دارای عزت نفس بالا، مصمم و بردبار، یا به صورت فردی نامطمئن، نامصمم دارای اعتماد نفس پایین، مضطرب و بیتحمل در میآید. همه این ویژگیهای شخصیتی كه شالوده سلامت روانی یا بیماری روانی فرد را میریزند در سالهای تحصیل در مدرسه شكل میگیرند، هرچند مطالعات انجام شده در این باره فراوان نیست، اما پژوهشهای محدود در نمونه دانش آموزی كه درباره تأثیر نمرههای معلمان بر مفهوم خود تحصیلی و سلامت روانی دانشآموزان انجام گرفته شواهد تأییدكننده بیشتری به دست آمده است. اگر محیط مدرسه برای دانشآموز شواهدی كه حاكی از شایستگی و لیاقت او در كار مدرسه باشد، در طی چندین سال، خصوصاً در سالهای نخست تحصیل فراهم آورد و این تجارب موفقیتآمیز در چهار، پنج سال بعد تكرار شود، برای مدت نامحدودی در فرد نوعی مصونیت در برابر بیماریهای روانی ایجاد میشود. چنین فردی قادر خواهد بود تا بدون تحمل رنج و عذاب بر بحرانها و فشارهای شدید زندگی غلبه كند، احساس او از شایستگی و مهارتهای شخصی و فنیاش كه بعضی از آنها را در مدرسه آموخته است وی را قادر خواهد كرد تا در مقابله با موقعیتهای بحرانی زندگی، روشهای واقعبینانهای را به كار برد. بنابراین در جهت ارتقاء بهداشت روانی دانش اموزان، ضروری است که عوامل سبب ساز مشکلات تحصیلی و روانشناختی دانش آموزان شناخته و درمان گردد. مطالعه حاضر نیز در همین جهت انجام گرفته است.
اهداف تحقیق
1- بررسی اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری بر کاهش نشانههای اضطرابی دانش آموزان دچار اختلال هراس اجتماعی
2- بررسی اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری بر افزایش کنشوری تحصیلی دانش آموزان دچار اختلال هراس اجتماعی
فرضیههای تحقیق
1- درمان شناختی ـ رفتاری بر کاهش نشانههای اضطرابی دانش آموزان دچار اختلال هراس اجتماعی تاثیر معناداری دارد.
2-درمان شناختی ـ رفتاری بر افزایش کنشوری تحصیلی دانش آموزان دچار اختلال هراس اجتماعی تاثیر معناداری دارد.
تعریف عملیاتی مفاهیم تحقیق
تعریف درمان شناختی ـ رفتاری: درمان شناختی رفتاری، نوعی رواندرمانی است که به بیماران کمک میکند تا به درک افکار و احساساتی که بر روی رفتارشان تأثیر میگذارد، نایل گردند. درمان شناختی رفتاری در حال حاضر برای درمان تعداد زیادی از اختلالات، از جمله هراسها (فوبیا)، اعتیاد، افسردگی و اضطراب به کار گرفته میشود. درمان شناختی رفتاری عموماً کوتاه مدت است و بر کمک به بیماران در پرداختن به یک مشکل خاص تمرکز دارد. در خلال دوره درمان، فرد یاد میگیرد که چگونه الگوهای فکری مخرّب یا مزاحمی که دارای تأثیرات منفی بر روی رفتارش هستند راشناسایی کند و تغییر دهد.
تعریف هراس اجتماعی: منظور ما از هراس اجتماعی در این تحقیق نمرهای است كه آزمودنیها در پرسشنامه مقیاس اختلال هراس و اضطراب اجتماعی کسب میکنند.
تعریف اضطراب: منظور ما از اضطراب نمرهای است که آزمودنی از آزمون اضطراب بک بر اساس نشانهها و علایم اختلالهای اضطرابی و معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR کسب میکند.
کنشوری تحصیلی: نمراتی که دانش آموزان در نیمسال تحصیلی کسب کردهاند.
[سه شنبه 1400-05-05] [ 04:36:00 ب.ظ ]
|