آموزش هوش هیجانی بر درمان اختلالات رفتاری |
اهمیت و ضرورت پژوهش
بسیار مشکل است که در مورد آنچه کودکان در سطوح متفاوتی با آن درگیر هستند، بی تفاوت ماند. بعضی از آنها با چالش هایی رو به رو می شوند که نه تنها موفقیت تحصیلی آنها را به مخاطره میاندازد، بلکه در مورادی بقای اولیه آنها را نیز به خطر می اندازد. یک نگاه به اخبار جهان، فهرست بلندی از موقعیت های سخت را آشکار میسازد، برای نمونه، سوء استفاده از کودکان، نرخ بالای طلاق، بارداری در سنین پایین، اعتیاد به مواد مخدر و بیماریهای مربوط به ظاهر افراد (چاقی، لاغری بیش از حد)، خشونت، خودکشی و زورگیری. جامعه نیازمند رسیدگی به این مسئله است که دست اندرکاران تعلیم و تربیت چه مسئولیتی در قبال بهتر کردن زندگی کودکان دارند. آیا می توانیم کودکان را به دانش و مهارت مورد نیاز برای موفق شدن در زندگی مجهز کنیم (مافینی[5] و بهمن[6]، 2008، ترجمه رستگارپور، 1388).
اختلالات رفتاری در کودکان به هر علتی که به وجود آمده باشد، عده زیادی از اقشار و نهادهای جامعه را با مشکل رو به رو می کند، چرا که نوع رفتارهایی که در کودکان دارای این اختلالات ظهور پیدا می کند در وهله اول خانواده و در یک سطح وسیع تر مربیان و متولیان امور آموزشی و سایر افرادی که با چنین کودکانی دارای ارتباط تنگاتنگ هستند را تحت تاثیر قرار می دهد و این تاثیرات در حدی است که در نهایت بازنده اصلی این تاثیر و تاثرات، کودکان هستند. به این معنیکه، نوع رفتار این کودکان باعث می شود که دیگران از آنها گریزان باشند و در نتیجه کیفیت و کمیت تعاملات اجتماعی آنها کاهش می یابد. از طرف دیگر، رفتارهای این کودکان اثرات منفی بر فرایند آموزش و پرورش آنها می گذارند، به نحوی که پیشرفت ناچیز در آموزش و پرورش، برآیند عینی و فوری رفتارهای این کودکان خواهد بود. سیاروچی[7]، دین[8] و اندرسون[9] (2002) عقیده دارند هر چه احتمال رفتارهایی که سلامت فردی، اجتماعی، هیجانی و تحصیلی فرد را به مخاطره اندازند، بیشتر باشد، تاثیر منفی بیشتری بر اجتماع خواهد داشت و احتمال سازگاری فرد کاهش می یابد.
طبق تحقیقات موجود (کوشان و بهنام وشانی، 1380) وجود کودکان با اختلالات رفتاری در محیط خانواده اثرات سوء بر کل خانواده دارد. بنابراین، در صورت تاثیر آموزش هوش هیجانی در کاهش این اختلالات با ایجاد محیطی برای رشد مناسب کودکان در خانواده و ایجاد روابط سالم و رضایت بخش برای آنان، کارکرد تربیتی و رشدی آنها افزایش می یابد.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف اصلی:
هدف اصلی این پژوهش تعین اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر درمان اختلالات رفتاری،ارتقاء هوش هیجانی و افزایش عملکرد تحصیلی در دانش آموزان شهر نورآباد در سال تحصیلی1393-1394 است.
1-4-2- اهداف فرعی:
1- میزان اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر درمان اختلالات رفتاری دانش آموزان پسر پایه های پنجم وششم شهر نورآباد است.
2- میزان اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر ارتقاءهوش هیجانی دانش آموزان پسر پایه های پنجم وششم شهر نورآباد است.
3- میزان اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر پایه های پنجم وششم شهر نورآباد است.
1-5- فرضیه های پژوهش
1-آموزش هوش هیجانی باعث کاهش اختلالات رفتاری در دانش آموزان پسر کلاس های پنجم وششم شهر نورآباد می گردد.
2- آموزش هوش هیجانی باعث ارتقاء هوش هیجانی در دانش آموزان پسر کلاس های پنجم وششم شهر نورآباد می گردد.
3- آموزش هوش هیجانی باعث افزایش عملکرد تحصیلی در دانش آموزان پسر کلاس های پنجم و ششم شهر نورآباد می گردد.
[1]Behavior problem
[2]hyperactivity
[3]aggression
[4]withdrawal
[5]Maffini
[6]Bahman
[7]Ciarochi
[8]Deane
[9]Anderson
[10]Hamburg
[11]Gottman
[سه شنبه 1400-05-05] [ 12:02:00 ق.ظ ]
|