:
از نظر سازمان بهداشت جهانی، سلامت یکی از شاخصهای توسعه یافتگی کشورهاست. سلامتی کیفیتی است که تعریف آن دشوار و اندازه گیری واقعی آن تقریباً ناممکن است. متخصصان تعاریف متعددی از این مفهوم ارائه کرده اند. هر چند که تقریباً همه ی آنها موضوع مشترکی دارند و آن مسئولیت در قبال خود و انتخاب سبک زندگی سالم است. سلامت روانشناختی یکی از جنبه های مفهوم کلی سلامت است که همانند مفهوم کلی سلامت دارای تعاریف متعددی است که این تنوع در تعاریف میتواند ناشی از تفاوت رویکردهای گوناگون در روانشناسی و باور متفاوت مؤلفان نسبت به مؤلفه های گوناگونی باشد که در ارتباط با سلامت روان شناختی وجود دارد و یا در برخی مواقع به واسطه ی نتایجی که از پاره ای بررسی ها بدست می آید. بنا به تعریف سازمان بهداشت روانی ، سلامت روانی حالتی از رفاه و بهبود ی است که طی آن هر فرد بتواند توانایی های بالقوه ی خویش را تحقق بخشد، با استر سهای معمول در زندگی مقابله کند و به شکل مثمر ثمر وسازنده ای به کار و فعالیت بپردازد و در اجتماعی که به آن تعلق دارد نقشی مؤثر ایفا کند.
( گزارش . بهداشت جهانی، 2001)
امروزه موضوع سلامت روان مورد توجه بسیاری از پژوهشگران، پزشکان و رسانه های گروهی قرار گرفته است که صرف نظر از دیدگاه ها و به تبع آن تعاریف گوناگون دربارهی سلامت روان شناختی، مشخص شده است عوامل متعددی وجود دارند که می توانند مستقیم یا غیرمستقیم و به گونه یمثبت یا منفی بر آن تأثیر بگذارند که از بین این عوامل تأثیرگذار می توان به مهارت های مقابله ای که در این مطالعه نیز مورد بررسی قرار گرفته اند، اشاره کرد مهارتهای مقابلهای یکی از مولفه های مهم سلامت روانی است که در سالهای اخیر مورد مطالعه قرار گرفته است و چگونگی واکنش انسان در برابر مسایل و مشکلات زندگی است که مطرح شدن مفاهیمی چون مقابله و سبکهای مقابله را در پی داشته است.
(اسمیت وهمکاران ( 2003) ترجمه ی ساعتچی و همکاران،( 1386)
اصطلاح مقابله را به فرایندی اطلاق نموده اند که از راه آن فرد سعی می کند فشارهای روانی را کنترل و مدیریت کند. (پیرلین و اسکولر 1978)؛ به نقل از محمدی، (1385) نیز بیان کرده اند که مقابله عبارت است از هرگونه پاسخی که در برابر ناملایمات زندگی داده میشود و از ناراحتی عاطفی جلوگیری می کند و یا فرد را از آن مصون میدارد و یا بر آن چیره میگرداند. رویدادهای بیرونی که شخص تجربه میکند ممکن است او را به کوششهای مقابله جویانه وا دارد به همین سان محیط درونی شخص یعنی اندیشه ها و احساس هایی که نسبت به این رویدادها دارد و پاسخی که در برابر آنها نشان میدهد نیز ممکن است نتایجی مثبت به بار آورد ،( لازاروس و همکاران 1981) ؛ به نقل از محمدی، (1385) همچنین مقابله را کوششهای روان شناختی و رفتاری میدانند که برای کنترل نیازهای درونی و بیرونی و تعارضات میان آنها صورت میگیرد. آنان بر این باورند که این اعمال یا کوششهای روان شناختی و رفتاری برای غلبه یافتن، تحمل کردن، کاهش یا کمینه کردن نیازهای درونی و بیرونی انجام میگیرد که بر فرد فشار وارد میکند
انسانها هنگام مقابله با مشکلات، در برخی مواقع میکوشند تا از عهده ی حل تضادهایی که بین مقتضیات یک موقعیت تنیدگی زا و توانایی خود احساس می کنند، برآیند . در وضع مطلوب مردم کوشش خود را به حل مشکلاتی که با آن ها مواجه اند؛ معطوف می دارند، ولی در کوشش برای مهار کنترل تحمل، کاهش یا کمینه کردن تضاد میان مقتضیات موقعیت و توانایی های خود ، گاهی میکوشند از اموری که آ ن ها را خطرناک می دانند؛ بگریزند یا از آ ن ها دوری کنند . همچنین، آنان منفعلانه می کوشند تا موقعیت هایی را که نامعقول یافت ه اند، بپذیرند . گر چه از نظر فنی تعریف کنارآمدن می تواند شامل همه ی کوشش های فرد از جمله خود تخریبی برای رو به رو شدن با موقعیتهای تنیدگی زا شود. (دیماتئو، 1991: ترجمه ی موسوی اصل و همکاران، 1387).
کنار آمدن فرایندی پویاست و فرد ممکن است کوشش های گوناگونی برای این کار انجام دهد و پسخوراند موفقیت در یک کوشش خاص، معمولاً فرد را برمیانگیزد که دوباره آن را امتحان کند از سوی دیگر، شکست موجب روی آوردن به روشی دیگر م ی شود . فرد پیوسته محیط وکوششهایش را برای کنار آمدن ارزیابی کرده و در ارزیابی خود تجدید نظرمی کند . به همین منظور، لازاروس و فولکمن 1984 ؛ به نقل از هنرپروران، 1386 انواع مقابله را بر مبنای کانون مقابله به دو مقوله ی کاربردی عمده؛ مقابله متمرکز بر مسئله و مقابله متمرکز بر هیجان برای مهار استرس تقسیم می کند. (فولکمن و لازاروس 1984 ؛ به نقل از محمدی ،(1385)مقابله متمرکز بر مسئله با هدف از میان برداشتن مشکل یا تعدیل آن و کاهش ملزومات موقعیت استرس زا و افزایش منابع برای رویارویی با آن صورت می گیرد ( سارافینو 60022 ؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، 1387).
تلاش های مسئله مدار معطوف به تغییر موقعیت فشار زاست و بر مهار عوامل فشارزا به منظور کاهش یا حذف پریشان کنندگی آن توجه دارد (فولکمن و لاز اروس1984،به نقل از محمدی 1385 ) به بیان دیگر ، کوشش های مسئله محور شامل انجام فعالیت های مستقیم به منظور تغییر موقعیت تنیدگی زا و پیشگیری یا کاستن از تأثیرات آن است . افراد، کنار آمدن مسئله محور را زمانی بکار می برند که باور داشته باشند میتوانند در باب مو قعیت تنیدگی ؛ زایی که با آن مواجه اند، کاری انجام دهند ( لازاروس و فولکمن، 1984 ؛ به نقل از دیماتئو، 1991ترجمه ی موسوی اصل و همکاران، (1387) مقابله متمرکز بر هیجان در صدد است تا پیامدهای هیجانی عامل استرس زا را مهار کند (فولکمن و لازاروس 1984 ؛ به نقل از محمدی، 1385).
تلاشهای هیجان مدار معطوف به تغییر واکنش های هیجانی به عوامل فشارزاست، یعنی بر مهارپاسخهای هیجانی و برانگیختگی فیزیولوژیایی در جهت کاهش فشار روانی تأکید دارد (فولکمن و لازاروس، 1984 ؛ به نقل از محمدی،5 138).
به بیان دیگر ، کوشش های ((هیجان محور)) شامل کوشش هایی است که پیامدهای عاطفی و اجتماعی حوادث را تعدیل کرده یا کاهش می دهد.( بیلینگز و موس ، 1981 ؛ به نقل از سارافینو ،2002 ؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، (1387).
زندگی در سده کنونی با پیچیدگی و سختی ویژهای همراه است. دگرگونیهای اجتماعی و خانوادگی، بروز بیماریهای خطرناک، آلودگیهای فراگیر زیستی، جنگ و رقابت و نظایر اینها، هرکدام به تنهایی میتواند فشار و اضطراب فراوانی را فرد وارد سازد. زندگی در چنین جهانی نیازمند داشتن توانایی، مهارت و برنامهریزی شایستهای است که بتواند سازگاری و توان پایداری فرد در برابر سختیها و در عین حال سلامتی او را افزایش دهد(اکبرزاده، 1376).
سازگاری و سلامتی افراد ممکن است با ورود به محیط های تازهای کاهش یابد. چرا که برای فرد رویارویی با افراد و محیط ناآشنا، خواستها و کمبودها و یورش اندیشههای گوناگون، میتواند از مهمترین منابع فشارروانی به حساب آید. آن ها برای کاهش احساس ناخوشایند استرس و گاه برای برطرف کردن عامل آن به افراد، امکانات و شیوههای گوناگون روی میآورند. اما کدام شیوه موفقیت و سلامتی او را تضمین خواهد کرد؟ (اکبرزاده، 1376).
بدیهی است نمیتوان به گونهای فراگیر عوامل فشارروانی را از بین برد، زیرا اساساً کشمکش و فشار(تنش) برای رشد شکوفایی و سلامتی انسان ضروری است. بنابراین بایستی افراد را از درون مایه کوبی کرد و به آن ها آموخت چگونه مسائل را تفسیر کنند و از چه شیوههای کارآمدی برای رویارویی با مشکلات استفاده کرد. آینده بشر نیازمند افرادی است که : بنابراین هدف کلی بررسی رابطه بین راهبردهای مقابله ای با سلامت روانی در معلمان شهرستان بهاباد است.
بیان مسئله:
یکی از منابع مقاومت درونی فرد در برابر استرس ساختار سرسختی میباشد. سرسختی از ویژگیهای شخصیتی است که همه افراد به درجاتی از آن برخوردارند. این ساختار با سه مولفه تعهد ، مهار و مبارزهجویی میتواند فرد را علیرغم زندگی در شرایط کاملاً استرسزا از بیماری مصون نگه دارد. (کیامرثی و دیگران، 1377). افراد سرسخت، احساس مسولیت وهدفمندی قوی دارند(تعهد) و بر رویدادها احساس تسلط میکنند (مهار) و دگرگونیها را مایه بالندگی میدانند. نه تهدید (مبارزه جویی).
یکی از حوزههای فعال پژوهشی در روانشناسی سلامتی ، بررسی «روشهای مقابله با استرس» میباشد. این روشها عبارتند از تلاشهای شناختی و رفتاری مستمر برای برآوردن نیازهای درونی و برونی که شامل سه روش عمده الف) مسأله مدار ب) هیجان مدار و اجتناب مدار میباشد (اکبرزاده، 1376).
در روش مقابلهای مساله مدار، فرد عامل استرس را به منظور کاهش یا حذف تنش حاصل از آن، کنترل میکند، مثلاً مطالعه قبل از امتحان. در حالی که در روش مقابلهای هیجان مدار، فرد واکنشهای هیجانی ناشی از استرس را کنترل میکند. مثلاً کم اهمیت جلوه دادن امتحان. در روش مقابلهای اجتناب مدار، فرد از روبرو شدن با عامل استرس دوری میکند، مثلاً رفتن به سینما.
پژوهشهای مختلف، ارتباط سرسختی و سلامتی را از یک طرف و روشهای مقابله و سلامتی را از طرف دیگر مورد بررسی و تأکید قرار دادهاند(اکبرزاده ، 1376). با این وجود، چگونگی ارتباط بین سرسختی و روشهای مقابله هنوز مشخص نشده است.
آیا بین سرسختی و سلامت روان و روش های مقابله ای رابطه وجود دارد؟
در تحقیق حاضر ما به بررسی مقایسه راهبرد های مقابله ای معلمین زن ومرد آموزشگاه های ابتدایی شهرستان بهاباد و ارتباط آن با سلامت روان خواهیم پرداخت تا توانسته باشیم سهمی هرچند کوچک در جهت پیشرفت و رشد میهن عزیزمان ایران داشته باشیم.
آدمی از آغاز پیدایش تا به صورت تکامل یافته کنونی درباره ی ویژگی های روانی خود کنجکاو بوده و در پی اصول و معیارهایی برای سلامت روان خود بوده است .
از آنجا که نمی توانیم از استرس بگریزیم باید یاد بگریم که چگونه می توان به نحو موثری با محرکهای استرس زای پیرامون خود روبه رو شد( لازاروس و فولکمن (1984)، سازگاری را این گونه تعریف می کنند : تلاش برای کنترل استرس به شیوه های موثر. سازگاری یک اقدام یا عمل تنها نیست بلکه، فرایندی است که امکان مواجه با استرس زاهای مختلف را می دهد . فرایند سازگاری می تواند به تاثیر هیجانی محرک استرس زا یا بر حل کردن مسئله ای که موجب استرس شده متمرکز باشد (دانش نیا،1386).
امروزه مشخص شده است که مردم در مواجهه با موقعیتهای استرس زا از پاسخ های کنارآمدن متفاوتی استفاده می کنند به کارگیری انواع روش های کنارآمدن ، پیامدهای متفاوتی را در سلامت جسمانی و روانی افراد دارد (کارور وشیر ، 1994).
مهارتهای کنار آمدن ، کوشش های فعال یا غیرفعالی هستند که در پاسخ به شرایط تهدید و کاهش ناراحتی هیجانی به کار برده می شود (لازاروس و ریچارد ، 1993).
لازاروس و فلکمن (1984) کنار آمدن را به دو دسته مسئله محور و هیجان محور طبقه بندی کرده اند،کنار آمدن مسئله محور به کنترل عامل استرس زا به منظور کاهش یا از بین بردن استرس زایی آن اطلاق می شود و کنار آمدن هیجان محور برای کنترل پاسخ هیجانی همراه عامل استرس زا جهت داده شده ات. افرادر موقعیت های فشار زا از راهبردهای مقابله ای متفاوتی استفاده می کنند ولی ممکن است هر نوع خاصی از مقابله را بیشتر از انواع دیگر به کار ببرند (تیلور ، 1991).
با توجه به این که عوامل متعددی می تواند برمهارتهای مقابله ای افراد تاثیر بگذارد پژوهشگر در پژوهش حاضر به دنبال بررسی این موضوع است که آیا بین سبک های مقابله با سلامت روان معلمین زن و مرد تفاوت وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
در قرن حاضر موضوع فشار روانی و استرس، یکی از مهم ترین زمینه های پژوهشی در علوم مختلف بوده است و بررسی تأثیرات آن بر زندگی انسان، یکی از گسترده ترین قلمروهای پژوهشی در عصر حاضر را تشکیل می دهد. استرس، اضطراب و مقابلهکی از اجزاء دائم هر روز زندگی هستند. شیوه ها یا راهبردهایی که فرد در مقابله با موارد استرس زا به کار می برد، نقش اساسی در سلامت جسمانی و روانی او ایفا می کند. فرایندهای ارزیابی و مقابله تلاش های شناختی و رفتاری افراد در تفسیر و غلبه بر مشکلات زندگی مؤثر می باشند (موس و شفر، 1993 ).
[سه شنبه 1400-05-05] [ 01:34:00 ق.ظ ]
|