، در بخش اول مبانی تئوریکی در ارتباط با تأثیر باروری و رفاه اقتصادی آورده شده است. در ادامه به مروری بر مطالعات خارجی و داخلی صورت گرفته در ارتباط با تأثیر باروری بر رفاه اقتصادی پرداخته شده است. در قسمت آخر نیز جمعبندی فصل ارائه شده است.
2-2- مبانی نظری
اثرات رشد جمعیت بر روند رفاه اقتصادی از دیرباز توجه بسیاری از اقتصاددانان را به خود جلب کرده است. تغییرات جمعیت اثرات بالقوه وسیعی در بسیاری از جنبه های زندگی بشری نظیر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و نظایر آن داشته است. گروهی از محققان به تأثیر مثبت و گروهی دیگر به تأثیر منفی باروری و به دنبال آن رشد جمعیت بر رفاه یک کشور پرداختهاند که در این قسمت سعی بر آن است به صورت مختصر به نظریات مهم این دو گروه پرداخته شود.
2-2-1- مروری بر دیدگاه مخالفان افزایش جمعیت
یکی از مباحث و رویکردهای نظری متداول در حوزه اقتصاد جمعیت، بحث درباره تأثیرات باروی و رشد جمعیت بر رفاه و توسعه یک کشور است. دیدگاه بدبینانه جمعیت[5] که مالتوس[6] (1992)، تودارو[7] (1995) و پورتنر[8] (1996) بدان پرداختهاند، رشد جمعیت را مانع توسعه اقتصادی میدانند و تفکرشان بر این بوده است که با ازدیاد جمعیت، منابع غذایی و رفاهی محدودتر می شود. طرفداران مالتوس بر این باورند که برای از بین بردن فقر باید سطح باروری پایین بیاید. آنها مهار جمعیت را راهی برای فرار از این مشکل و مسأله اجتماعی قلمداد میکردند (چارل،1983)[9].
2-2-1-1- تئوری مالتوس
نمودار(2-1) : تئوری مالتوس
همانطور که در نمودار فوق مشاهده می شود تولید مواد عذایی با نسبتی ثابت افزایش مییابد اما به شمار جمعیت به نسبتی فزاینده افزوده میگردد تا جاییکه از سطح تولید مواد غذایی پیشی میگیرد و از نقطه α میگذرد. در اینجا به نظر مالتوس عواملی مثل جنگ، فقر و بیماری از شمار انسانها میکاهند و بدین ترتیب مشکل افزایش
جمعیت حل می شود.
بنابراین مالتوس سه اثر منفی را برای افزایش جمعیت مطرح می کند:
1- گسترش فقر از نظر کمی و کیفی
2- محدودیت منابع طبیعی و تخریب محیط زیست
3- عدم بهبود در کیفیت محیط زندگی
همچنین لازم به ذکر است که مارشال (1930) نیز به تقلید از مالتوس موافق جلوگیری از رشد جمعیت بود. وی باور داشت جهت دستیابی به رشد اقتصادی و ترقی، بایستی از طریق قانون، رشد جمعیت را به تأخیر انداخت (ارلیک و لیو[12]، 1999).
2-2-1-2- تئوری تودارو
2-3-1- مروری بر دیدگاه موافقان افزایش جمعیت
بر طبق مدلهای رشد نئوکلاسیکی، وجود یک نرخ پایدار رشد جمعیت به همراه پیشرفت فنی، در ایجاد رشد اقتصادی، ضروری است. برخی اقتصاددانان مانند هارود[14] (1939) بوسراپ[15] (1981)، سایمون[16] (1998)، گری بکر[17] (1999) رشد جمعیت را موتور رشد اقتصادی تلقی می کنند. همچنین معتقدند افزایش سطح زندگی در دنیا، مسأله است که بیش از هر چیز دیگر به رشد جمعیت مربوط است.
2-3-1-1- تئوری بکر
بکر[18] معتقد است که در اقتصادهای دانشمحور مدرن، رشد متوازن جمعیت بیشتر از اینکه به رفاه عمومی صدمه بزند به آن کمک می کند. جمعیت بیشتر ممکن است که درآمد را در کشورهای دارای کشاورزی سنتی، آن هم به علت بازده نزولی نسبت به کارگر کاهش دهد، اما این موضوع اثر متضادی در کشورهای مدرن دارد. به طور کلی دلیل این برگشت از ترس و نگرانی مورد نظر پیروان مالتوس نسبت به جمعیت، به علت تولید دانش است. با توجه به افزایشی و نه کاهشی بودن بازده در کشورهای دانشمحور، جمعیت بیشتر باعث تحریک برای سرمایه گذاری بیشتر که در نهایت منجر به افزایش رفاه سرانه است، می شود. وی همچنین بیان می کند که مشکل اساسی در واقع جمعیت نیست، بلکه مدیریت اقتصاد است. تجربه هند به صراحت نشان داده که آنچه جلوی رشد اقتصاد را میگیرد رشد جمعیت نیست بلکه سیاستهای بد اقتصادی است. بعد از دهه 92 میلادی که هند شروع به یک سری اصلاحات اساسی در نحوه مدیریت اقتصادی خود کرد، رشد عظیمی در اقتصاد هند به وجود آمد، این در حالی است که همزمان هند دارای رشد سریع جمعیت و نرخ تولد است. باید گفت که در یک اقتصاد توسعهیافته، جمعیت یک نوع دارایی اصیل برای کشور، منطقه و همه جهان به شمار میرود. اگرچه رشد جمعیت آثار جانبی منفی نظیر افزایش جرم و جنایت به خصوص در مراکز شهری را دارد ولی انسانها برای هزاران سال است که به سمت مراکز پرجمعیت شهری در حرکت هستند و این مسأله آشکارا نشان میدهد که آثار مثبت جمعیت از آثار منفی آن بیشتر میباشد (دلالی اصفهانی و اسمعیلزاده،
[سه شنبه 1400-05-05] [ 07:40:00 ق.ظ ]
|