در این فصل به بررسی پیشینه پژوهش پرداخته خواهد شد. هر قدر ارتباط یک مطالعه با مطالعات پیشین و تئوریهای موجود زیادتر باشد سهم آن در بسط دانش آدمی بیشترخواهد بود. بررسی پیشینه پژوهش موجب می شود تا پژوهشگر بتواند اولاً: متغیرها را شناخته آنها را تعریف کند و نیز به عملیاتی کردن آنها بپردازد ثانیاً: چگونگی ارتباط متغیرهایی که هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ عملی مهم است را تشخیص دهد (هومن، 1388).
بنابراین آنچه سرلوحه کار در این فصل است این است که به تشخیص اهمیّت و تعریف موضوع مورد نظر، بررسی مبانی نظری مرتبط با موضوع پژوهش، مشخص ساختن عوامل مرتبط با موضوع، تعریف متغیرها و بررسی پژوهشهای انجام شده در گذشته که به نوعی با موضوع ارتباط دارد، پرداخته شود.
اهمیت خلاقیت
با نگاهی ژرف در مجموعه دستاوردهای بشر و اشیایی که اطراف انسانها را احاطه کرده است، مشخص خواهد شد که ساده ترین این دستاوردها محصول خلاقیت و نوآوری افرادی است که با پردازش اندیشهها، نظریه و ابتکارها در طول سالها به شکل کنونی خویش در آمده؛ یعنی ابتدا در ذهن یک انسان خلاق شکل گرفته و بعد با گذشت زمان و نیز پیشرفت دانش، تکامل یافته است (رضائیان، 1372).
بسیاری از اندیشمندان و محققان معتقدند که تمدن بشر ﻧﺸﺄت گرفته از خلاقیت افراد است. لازم نیست که خلاقیت بصورت یک امر پیچیده ظاهر شود، بلکه می تواند پدیدهای ساده ولی بدیع باشد و منجر به حل معضل پیچیدهای شود (حسینی، 1386).
شاید طرح یک سؤال بتواند اهمیت خلاقیت را مشخص نماید؛ «آیا بدون خلاقیت و نوآوری، جهان پیشرفته امروز در جایگاه کنونیاش قرار داشت؟» یقیناً پاسخ این سؤال منفی خواهد بود. تمام پیشرفتهای کنونی بشر حاصل خلاقیت و نوآوری است. جهان امروز به طور مداوم در حال تحول و تغییر است، تحت چنین شرایطی تنها خلاقیت و نوآوری افراد به خصوص مدیران می تواند حتی از وضعیتهای مبهم و نامشخص فرصت ایجاد نماید. تقریباً تمام کشورهای جهان برای افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی در پی خلاقیت و نوآوری هستند و از عمده ترین دلایل اهمیت بسیار زیاد خلاقیت و نوآوری، رقابت بین کشورهای در حال توسعه است (نیلی آرام، 1377).
بنابراین مشخص است که همه سازمانها برای تداوم حیات خود به اندیشه های نو احتیاج دارند. این افکار نو و جدید همانند یک روح تازه به سازمان جان دیگری داده و آنرا از فنا نجات می دهد. در عصر حاضر که عصر اطلاعات، ارتباطات و نرم افزار است برای پیشرفت و یا حتی حفظ وضع موجود لازم است که نوجویی در سازمان تداوم یابد. دنیای متلاطم امروز نیازمند شناخت است. شناختی که بتوان با آن پاسخهایی بدیع وتازه به تمام تغییر و تحولات محیطی داد و علاوه بر ﺗﺄثیر پذیری از این تحولات بر آنها ﺗﺄثیر گذاشته و به آنها شکل دلخواه داد (الوانی، 1384).
شام پیتر اقتصاددان معروف دهه 1930 ﺗﺄکید می کند که یک سازمان هرگاه بخواهد از نظر رقابتی برتری چشمگیری نسبت به دیگر سازمانها داشته باشد بایستی تخریب خلاق را در فعالیتهای خود بکارگیرد. منظور از تخریب خلاق دست زدن به فعالیتهایی است که نظامها را از تعادل خارج می کند و این آشفتگی موجب خواهد شد که سازگاریها و انطباقها در هم شکسته و گامی بسیار مهم در جهت ایجاد نظم نوین برداشته شود. وقتی نظامها به تعادل سازگار (یعنی تعادلی که حالت سکون به خود میگیرد و پذیرای هیچگونه تغییری نیست) نزدیک شوند برای خلاق بودن و یا حتی غلبه بر ضربات و فشارهای تصادفی عمده از سوی محیط نیاز به تغییرات درونی خواهند داشت یعنی باید گفت نوآوری برای یک سازمان در حال تعادل پایدار بسیار دشوار است. انجام کارهای نومستلزم ایجاد تغییرات در روابط پایدار بین افراد الگوهای کار، بینش و طرز تلقی دیدگاه ها و فرهنگهاست. وقتی یک نظام به دور از تعادل عمل نماید براحتی میتوان رفتار آن را تغییر داد (به نقل از قدمی و دیگران، 1378).
از میان عوامل زیادی که به تغییر و تحولات سازمانها اثر میگذارد چهار عامل عمده حداکثر را بر سازمانها وارد میآورند این عوامل عبارتند از:
۱- فشار شدید رقابت جهانی.
۲- محو شدن مرز و بوم بازار تجارت.
۳- شتاب پیشرفت تکنولوژی.
۴- دگرگونی سریع در ارزش و نحوه زندگی مصرف کنندگان کالا.
برای مقابله با این عوامل سازمانهای موفق آنهایی هستند که به خلاقیت و نوآوری روی آورند. به عبارت دیگر در عصر «جامعهدانش»، «اطلاعات»، «سرعت» و «فراصنعتی» خلاقیت یک ضرورت نیست، بلکه شرط اصلی و بنیادی بقاء است (شهرآرای و دیگران، 1386).
پس از تمام این فواید و مزایا بسیاری معقتدند که خلاقیت و نوآوری بطور کلی سه فایده برای جامعه به همراه دارد:
۱- افزایش رشد اقتصادی.
۲- بالابردن سطح بهره وری.
۳- به وجود آمدن تکنولوژی کالاها و خدمات جدید.
آنچه در باب اهمیت خلاقیت شکل مهمی از قضیه را بخود میگیرد باز میگردد به افراد (بخصوص که این پژوهش بیشتر بر خلاقیت فردی تکیه دارد) یعنی جاییکه خلاقیت باعث می شود تا فرد به یک حس ارزشمندی درمورد خود (خودیابی) که بر اساس تئوری مازلو بالاترین نیاز انسان نیز است، برسد. وقتی فرد با بروز خلاقیت بتواند استعداد ذاتیاش را به نمایش بگذارد به نوعی رضایت از خود میرسد که این احساس باعث می شود فرد خود را بیابد یا به عبارتی در می یابد که او هم می تواند مفید، مؤثر و موفق واقع گردد. نتیجه این احساس می تواند فرد را در بسیاری از امور دیگر به رضایت برساند بعلاوه در بسیاری از ویژگیهای شخصیتی وی مانند اعتماد به نفس (خودباوری) و… ﺗﺄثیر مثبت خواهد داشت هرچند که ویژگیهای شخصیتی وخلاقیت بصورت لازم (ملزوم بر یکدیگر) ﺗﺄثیر متقابل خواهند گذاشت. یعنی خلاق بودن فرد به وی اعتماد به نفس میدهد و اعتماد به نفس فرد نیز در بروز خلاقیت به وی کمک خواهد نمود.
بنابراین پس از مشخص شدن اهمیت خلاقیت و نوآوری بر اساس استدلالهای انجام شده در بالا، لازم است تمام کشورها، همانند کشورهای پیشرفته در بروز، نهادی ساختن و ترغیب خلاقیت همّت گمارند. در این راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آیندهنگر که میتوانند نظریات وایده های نوین در موقعیتهای مختلف ارائه دهند، توجه خاص مبذول نمایند.
تاریخچه خلاقیت
پژوهش در مورد خلاقیت و عناصر متشکله آن بیش از یک قرن پیش توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد ولی انگیزه اساسی برای پژوهش گستردهتر در سال 1950 توسط گیلفورد ایجاد شد (شهرآرای و دیگران، 1386).
مبانی نظری مرتبط با خلاقیت
در چگونگی خلق نظریه ها و اندیشه های نو، اندیشمندان به گونه های متفاوتی نظر دادهاند. برخی علما چون بیکن و هیوم شیوه استقرایی (رسیدن به کل از جزء) را راه آفریدن نظریه های جدید میدانند (الوانی،1384) براساس نظر این افراد خلق ایده های جدید به این صورت است که ذهن فرد، تک تک موارد و امور مرتبط ونزدیک به هم را کنار یکدیگر گذاشته و از این امور یک نتیجه گیری کلی و جدید که جامعتر از تک تک موارد است را ارائه میدهد. مثلاً گفته می شود گاز اکسیژن در اثر فشار مایع می شود، گاز نیتروژن در اثر فشار مایع می شود وگاز هیدروژن بر اثر فشار مایع می شود، پس نتیجه گیری می شود کلیه گازها در اثر فشار مایع میشوند.البته اینگونه نتیجه گیریها ممکن است در اثرگذشت زمان و اعمال اصلاحات موردتردید قرارگیرند.
عدهای بر شیوه قیاسی (رسیدن از کل به جزء) ﺗﺄکید می کنند. با تفکر قیاسی نیز می شود به نظریات جدید رسید. اندیشمندانی چون میدآوار نظریه های استقراریی را در اکتشاف و ابداعات علمی مردود شمرده و به نوعی قیاس در خلاقیت معتقد می باشند. میدآوار کشفیات جدید در علوم را زائیده فرضیه سازی قیاسی میداند.
دانشمند فرضیهای میسازد اینکار وی کار خلاق است. به این معنی که او دنیای ممکنی را خلق می کند یا بخشی از آنرا فرض مینماید تجربیات وی بعداً برای آن است که دریابد آیا آن دنیای فرضی واقعی است یا خیر؟ در این میان نقش ذهن خلاق محقق عامل و رکن اساسی است که قابل ردیابی نیست و نمی توان برای آن راه و روش منطقی جستجو کرد در حالیکه اثبات و نفی فرضیه فرایندی منطقی و قابل تبیین علمی و تجربی است و این دو راه کاملاً با هم متفاوتاند برای آزمون فرضیه ها منطق و مبنایی وجود دارد ولی برای آفرینش آنها وجود ندارد و این مسئلهها به شیوه تخیل خلاق در آفرینندگی و نوآوری رهنمون می شود (الوانی، 1384).
یک مثال از شیوه قیاسی به درک این نوع تفکر کمک خواهد نمود مثلاً ثابت شده است تمام گازها در اثر فشار مایع میشوند. اکسیژن یک گاز است پس اکسیژن نیز در اثر فشار مایع است.
بهتراست به زبان سادهتر گفتهشود، تمثیل یعنی حکم را از روی شباهت بدست آوردن. یعنی ذهن گاه از روی مثال زدن ممکن است به یک ایده جدید برسد مثلاً می توان گفت کره مریخ مانند زمین آب و هوا دارد پس مانند زمین موجود زنده دارد.
مدلها فقط فرضیه های ممکن را مطرح می کنند که این فرضیه ها بایستی مورد آزمون قرار گیرند. بعلاوه وقتی تمثیل بکار می رود دو شیء مورد نظر فقط از نظر بعضی خصوصیات با هم شبیه هستند پس در کاربرد مدلها باید محتاطانه رفتار نمود. اشراق در آفرینش نظریه های جدید نقش عمدهای دارد. منظور از اشراق آن است که نحوه تفکر تابع براهین مطلقاً ثابت و به اثبات رسیده نیست بلکه از جهشهای درونی فرد است. یعنی ذهن خلاق فرد از حد و مرز قوانین ثابت علمی فراتر میرود و در دنیای عظیم و ناشناختهای به پرواز درمیآیند تا اینکه اندیشه های نوظهور پیدا می کند. البته باید در نظر داشت که تجربههای علمی و تخصصی در ایجاد جرقههای اندیشه و نظرات نو بیﺗﺄثیر نخواهد بود (الوانی، 1384).
[سه شنبه 1400-05-05] [ 08:26:00 ق.ظ ]
|