:
1- طرح مسأله و ضرورت آن:
از آنجا که بنیاد سرشت انسان بر عدل نهاده شده و برای رسیدن به سعادت و کمال واقعی، لازم است طریق عدل و قسط بپوید و از دیگر سو قوام جامعه بشری نیز فقط با اقامه و بسط عدل محقق میگردد، تبیین جایگاه عدالت و انصاف در قوانین فقهی و حقوق موضوعه ضرورتی انکارناپذیر دارد.
این در حالی است که در اسلام بر اهمیت عدالت در نظام تشریع تأکید شده و هدف ارسال انبیای الهی اقامهی عدل و قسط معرفی گردیده است. به عبارت دیگر عدالت روح حقوق اسلامی است.
با وجود این اهمیت در کتب فقهی با احکامی مواجه میشویم که متناسب با عدالت وانصاف به نظر نمیرسد. با توجه به اینکه در این دوران امام معصوم حضور ندارند تا نسبت به موضوعات مستحدثه قوانینی وضع کرده و به تبیین و تفسیر احکام موجود، متناسب با عدالت و انصاف بپردازند، لازم است مشخص شود که آیا فقه شیعه توان وضع، تفسیر و تبیین قوانین مبتنی بر عدالت و انصاف را دارد؟ در صورتیکه پاسخ مثبت است، چه راهکاری ارائه شده تا بتوان با توجه به تغییرات زمان و مکان، فقهی پویا و متناسب با عدالت و انصاف ارائه داد.
از سوی دیگر با وجود این که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نیز اولین وظیفهی قوهی قضائیه احیای حقوق عامه و گسترش عدل در جامعه بیان شده، ولی ملاحظه می شود که قوانین و احکام هر چند کامل و همه جانبهنگر باشند، به دلیل کلی بودن، نمی تواند تمام شرایط دعوا و اختلافات مطرح شده در دادگاه را بسنجند و لذا در مرحله اجرا و حل و فصل اختلافات، ممکن است عدالت و انصاف به طور کامل نسبت به فردی که اقامهی دعوا کرده، رعایت نشود؛ از اینرو ضروری است که راهکاری برای به اجرا گذاردن عدالت و انصاف در نظر گرفت.
این که در حقوق ایران نیز میتوان در مرحله اجرا، قاعدهای از عدالت و انصاف ارائه داد تا بر اساس آن قاضی بتواند به گونه ای که متناسب با عدل و انصاف میداند، عمل کند و اگر اجرای یک قانون را مستلزم ظلم ببیند، آن را به کنار نهد، سؤالی است که در این رساله در پی پاسخ به آن هستیم.
همانگونه که اثبات قاعده در فقه و حقوق ایران تأثیر به سزایی میگذارد و راهکارهای جدیدی را پیش روی فقها و قضات خواهد گذاشت، نفی آن نیز بسیار مهم است، چرا که منتفی کردن امکان تمسک به چنین قاعدهای، فقها و حقوقدانان را از تفسیر به رأی قوانین باز خواهد داشت و جلوی انحراف از قواعد و ضوابط فقهی و حقوقی را خواهد گرفت.
2- انگیزه ا نتخاب:
با توجه به این که عدالت و انصاف هدف حقوق اسلام و مبنای قوانین است، بررسی میزان تأثیر عملی و عینی این هدف در صدور فتوا و احکام صادره از دادگاهها، انگیزه اولیه نگارش این رساله بوده است.
آنچه این انگیزه را مضاعف نمود، طرح قاعدهی فقهی عدالت از سوی برخی اندیشمندان و اصل انصاف در قوانین بین المللی و حقوق برخی از کشورها بود.
از آنجا که حجیت قاعدهی فقهی و جایگاه این اصل در حقوق ایران هنوز مورد مداقه مبنایی و دقیق قرار نگرفته بود، از این رو نگارنده در صدد برآمد تا با ارائه پژوهشی مبنایی به اثبات یا رد این قاعده بپردازد.
آقای پور مولا در رسالهی دکتری خود، اشارهای به قاعده بودن عدالت و انصاف نموده ولیکن ایشان ظاهراً تنها هدفشان نقد دیدگاه عدالت عرفی بوده و در ضمن آن به صورت اجمالی به قاعده بودن عدالت پرداخته و دیگر اشارهای به مبانی بحث یا طرح و نقد دیگر نظریات و یا ادلهی این قاعده و آثار و ثمرات آن ننموده اند. در حالی که رسالهی حاضر در ضمن طرح تمامی نظرات موجود، به صورت مبنایی تمام این دیدگاه ها را به نقد و بررسی گذاشته است.
از جنبه حقوقی نیز هر چند در این رسالهها و پایان نامه ها به نوعی جایگاه انصاف مورد بررسی قرار گرفته ، ولی اولاً به صورت مبنایی ارزیابی نشده، ثانیاً به جنبه فقهی قاعده پرداخته نشده است و در این رساله هر دو جنبه در نظر گرفته شده است.
5- سؤالات اصلی و فرعی تحقیق
در این رساله در پی پاسخ به یک سؤال اصلی میباشیم و آن این که:
سؤالات فرعی که در این باره پاسخ به آن ضروری است، عبارت است از:
- آیا عدالت و انصاف از منظر حقوق اسلامی دو مفهوم متمایز با یکدیگرند؟
- آیا عقل بشر می تواند مفهوم و مصداق عدالت را درک کند؟
6- فرضیه یا فرضیات
فرضیه اصلی:
فرضیه فرعی :
- در حقوق اسلامی عدالت به معنای اعطای حق ذیحق با انصاف در یک معنا به کار برده می شود و تفاوتی میان این دو واژه وجود ندارد؛ البته اگر منظور از عدالت عمل به قانون موضوعه است با انصاف متفاوت است.
- مفهوم عدالت قابل درک به وسیله عقل است و عقل می تواند مصادیق عدالت را دریابد.
7- روش و نوع تحقیق:
در این پژوهش سعی برآن بوده که با جمع آوری اطلاعات از منابع مکتوب، و تحلیل و بررسی آنها امکان وجود چنین قاعدهای در نظام حقوقی اسلام مورد تحلیل وبررسی قرار گیرد. روش جمع آوری اطلاعات کتابخانهای بوده و نوع پژوهش بنیادی و تحلیلی است.
9- محدودیتها و تنگناهای تحقیق:
هرچند در نظر اول ظاهراً درباره عدالت منابع بسیار زیادی وجود دارد؛ لیکن بدیهی است به وجود آوردن قاعدهای که به نحو عام الشمول بر تمامی ابعاد، نظریات و فتاوای فقهی و حقوقی تأثیرگذار باشد، انصافاً کاری دشوار است؛ سختی کار آن زمان بیشتر جلوه می کند که با مفهومی مثل عدالت روبهرو باشیم که:
اولاً دارای جنبه های مختلف فلسفی، اخلاقی، حقوقی و فقهی است و مطالعه این ابعاد برای درک بیشتر نظریات و ارائه مبنای صحیح، ضرورت داشته باشد. عدم آشنایی با بسیاری از مبانی مطرح در این علوم و اصطلاحات به کار رفته در آنها، دشواری تحقیق را دو چندان می کند.
ثانیاً هیچ سابقه پژوهش مستقل پیرامون مرجع تشخیص مصداق عدالت، در کتب وجود ندارد و نظریات در اینباره غیر مستدل ارائه شده است. با توجه به این که برای ارائه نظر نهایی لازم بود موضع گیری در مورد مرجع تشخیص مصادیق عدالت تبیین گردد، به فحص پیرامون نظر بزرگان در اینباره پرداخته شد، ولیکن از هیچ کدام از کسانی که به صورت بسیار مفصل درباره مفهوم عدالت و حسن آن بحث کرده اند، اعلام نظری در مورد مرجع تبیین مصداق عدالت پیدا نشد؛ از اینرو استخراج نظریات در این زمینه از بین سخنان بزرگان، زمان زیادی برد.
تمام این مشکلات در حالی بود که در انتهای تدوین اولیه رساله ، کتاب قاعدهی عدالت به چاپ رسید و نظریات پیرامون این قاعده به طور واضحی مطرح گشت و همین امر موجب شد که با توجه به طرح آن نظریات، در نگارش این رساله یک تجدیدنظر جدی صورت پذیرد و ارائه این تحقیق به تأخیر بیافتد.
10- طرح کلی رساله
از آن جا که رسالهی حاضر، هم دارای جنبه فقهی و هم حقوقی است، ضروری بود که پس از طرح مفاهیم و مبانی کلی، به طور جداگانه، هر کدام از قاعدهی فقهی و حقوقی عدل و انصاف مورد بررسی قرار داده شود؛ از این رو رساله در دو بخش طراحی شده و در هر بخش با دو فصل، مباحث از یکدیگر متمایز گردیده است:
در بخش اول طی دو فصل به تبیین مفاهیم و مبانی قاعده پرداخته و پس از معنا شناسی عدل و انصاف و بیان پیشینیهی تاریخی جایگاه آن، به طرح و ارزیابی مبانی ارائه شده در مورد توانایی درک عقل نسبت به مفهوم و مصداق عدالت، پرداخته شده است.
بخش دوم نیز به دو فصل تقسیم بندی شده است:
فصل اول آن به طرح قاعدهی فقهی عدل و انصاف، پیشینهی تاریخی قاعده، مقایسه آن با قواعد و یا مباحث مشابه، ادلهای که میتوان برای قاعده بیان نمود، پرداخته و در نهایت ضمن ارائه نظریهی نگارنده نسبت به وجود چنین قاعدهای، نظرات و ادلهی قاعده مورد ارزیابی قرار میگیرد.
[1] . « اى عجب که دیگران به روح اسلامى نزدیک مىشوند، ولى فقهاى ما توجه ندارند که اصل «ان اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان» به منزله روح و مشخص سایر مقررات حقوقى اسلامى است و لهذا بر ظواهر و قوالب جمود مىکنند و روح را از دست مىدهند.» [مرتضی مطهری، یادداشتها، (تهران: صدرا، چاپ سیم) ج 3، ص 271] « عدل از نظر اسلام خود مقیاس است و به اصطلاح اصولیون در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات آنها. اهمیت مطلب در این است که از نظر اسلام عدالت مقیاس دین است، نه دین مقیاس عدالت.» [همان، ج1، ص: 52]
[2] . مهدی مهریزی، عدالتبه مثابه قاعده فقهى، نقد و نظر، تیر 1376، شماره 10-11، ص184-196
[3] . حسنعلی علی اکبریان، قاعدهی عدالت در فقه امامیه، (قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386، چاپ اول)
[4] . محمد اصغری، عدالت به مثابهی قاعده، (تهران: اطلاعات، 1388، چاپ اول)
[5] . محمد هاشم پورمولا، رساله دوره دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)،1388
[6]. حمیدرضا سیف، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، مجتمع آموزش عالی قم، دانشگاه تهران،1379
[7]. محمدرضا ظفری، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا، دانشگاه شهید بهشتی
[8]. یدالله زحمتکش، پایان نامه کارشناسی ارشد معارف اسلامی و حقوق، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 1375
[9]. بهرام اخوان کاظمی، رسالهی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه تهران،1377
[10]. مرضیه اخلاقی، رسالهی دکتری فلسفه تطبیقی، تربیت مدرس قم، 1381
[11]. رضا آجرلو، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، دانشگاه شیراز،1378
[12]. مهرداد محمودی یزدانی، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، دانشگاه تهران، 1380
[13] . محمد رضا رضوی زادگان، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق ، دانشگاه شهید بهشتی، 1374
معناشناسی عدل
- معنای لغوی عدل:
در زبان عربی واژه ی «عدل» مصدر فعل «عَدَلَ» است که اهل لغت برای آن معانی زیادی را مطرح نموده اند؛ منحرف نشدن از حق و آنچه هر نفس سلیمی آن را راست و درست میبیند[1] (استقامت)، میانهروی در امور[2]، حدوسط میان افراط و تفریط[3] و مساوات[4]، از جمله این معانی است.
دیگر معانی عدل با توجه به کاربردهایی که در جمله دارد، در نظر گرفته شده، مانند اینکه: «خداوند عادل است، یعنی او متمایل به هوا و هوس نمی شود[5]»، و «رجلٌ عدلٌ یعنی فردی که قولش و حکمش مورد رضایت از طرف مردم است[6].» در مواردی نیز عدل به معنای مثل ، نظیر ، معادل ، تاوان، فدیه و جزاء آمده است.[7]
برخی بر این عقیده اند که معنای اصلی عدل همان مستقیم بودن، راست بودن و عدم انحراف است و دیگر معانی فرع براین معناست[8]؛ مؤید این معنا، معنای مخالف واژهی عدل است[9]؛ لغت شناسان بالاتفاق در معنای عدل گفتهاند «هوضد الجور» و جور را اینگونه تعریف کرده اند : «عدول و میل از راه میانه و حدوسط[10]» یا «عدول از حق[11]».
ولی اگر برای مساوات معنایی اعم از تعادل و میانهروی و هم چنین اعطای حق ذیحق در نظر بگیریم، در این صورت مساوات هم در برگیرندهی صفت برتر و فضیلت والای نفسانی -که افضل و جامع همهی فضایل اخلاقی است[14]– می شود و هم حاوی معنای اجتماعی عدل میگردد و از این نظر میتوان گفت به واقع همه معانی بازگشت به مساوات می کند. شاید این که علامه طباطبایی نیز در تبیین معنای عدل بیان کرده:
« عدل به معناى ملازمت با راه میانه و گریز از افراط و تفریط در کارهاست. و البته این معناى مفهومى عدل است و گرنه حقیقت عدل مساوات را برقرار نمودن و هماهنگى در کارها داشتن است.[15]»
از همین جهت است.
در زبان فارسی نظیر همین معانی برای عدل و عدالت آمده است: داد کردن، داد دادن، نهادن هر چیزی به جای خود، حد وسط میان افراط و تفریط، دادگری، انصاف داشتن، عدالت مقابل ظلم، داد، اندازه و حد اعتدال[17].
البته داد در فارسى هر چند امروز مرادف کلمه عدل شمرده می شود، ولى در اصل به معنى قانون است. درکتاب ایران از نظر خاورشناسان آمده: « کلمه خاص جدید آن دوره براى مفهوم قانون در فارسى باستان، دات (داد) بود که معمولى گردید.» در حالی که عدل در عربى معنایی اعم از آن دارد .[18]
در زبان انگلیسى واژه های “, righteousness, justice, impartiality fairness”به معنای “عدل وعدالت” استعمال شده است.[19]
2 . معنای عدل در قرآن
واژه ” عدل “و مشتقات آن 29 بار در قرآن کریم ذکر شده است. میتوان معانی این واژه را در قرآن به پنج دسته تقسیم نمود[20]:
- حد وسط میان افراط و تفریط، دادگری، انصاف و اعطاء حق ذی حق در برابر جور. آیهی
« إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان[21]» از جملهی این آیات است[22] . - مثل ونظیر؛ آیهی « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ ……. أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً…[23] » به همین معنا از عدل اشاره دارد .
- معادل، تاوان، فدیه و جزاء؛ ازجمله آیاتی که در آن ها عدل به معنای مذکور است، میتوان به آیهی« وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ[24] »اشاره نمود .
- معنای پنجمی که در آیات برای عدل میتوان ارائه نمود، شرک ورزیدن، روی برگرداندن از حق، اعوجاج و انحراف میباشد؛ این معنا را در آیاتی نظیر «« ثُمَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُون[27]» میتوان یافت.
علت بیان این معانی و طرح نمونههایی از آن مشخص نمودن قلمرو بحث این رساله میباشد؛ آنچه در این رساله از واژهی عدل در قران کریم مدنظر است، فقط معنای عدل در آیات دستهی اول میباشد – که البته مصادیق بیشتری از آیات دربرگیرندهی همین معنا از عدالت است- و دیگر معانی که در آیات دیگر مطرح شده اند در گسترهی مباحث این نوشتار قرار نمیگیرد .
[1]. جمال الدین ابن منظور، لسان العرب، (قم: نشر ادب حوزه، 1405ه ق، چاپ دوم) ج 11، ص 430؛ مجد الدین محمدبن یعقوب الفیروز آبادی، القاموس المحیط، (بیروت: مؤسسه دار الاحیاء التراث العربی، 1412ه ق، بیچا) ج 4، ص 13؛ إسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح، (بیروت: دار العلم، 1762ه ق، چاپ چهارم) ج 5، ص 1760
.[2] احمد الفیومى، مصباح المنیر ،(قم : نشر مؤسسۀ دارالهجره ، 1405، چاپ اول)ص 49 ؛ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، تحقیق السید أحمد الحسینی(بیروت: مکتب النشر الثقافه الإسلامیه العصریه،1408 ه ق، چاپ دوم) ج 3، ص 133
[3] .خلیل الفراهیدی، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و إبراهیم سامرائی، (بیروت: مؤسسه دار الهجره، 1409ه ق، چاپ دوم) ج 2، صص 38-40؛ مرتضی الزبیدی، تاج العروس، تصحیح علی شیری، (بیروت: دار الفکر، 1414 ه ق ) ج 15، صص471
[4] . ابوالقاسم الراغب الاصفهانی، ، مفردات غریب القرآن، (بی جا: دفتر نشر کتاب، 1404 ه ق، چاپ دوم) ص325؛ أبو الحسین أحمد بن فارس زکریا، المعجم المقاییس اللغه، تصحیح عبد السلام محمد هارون، (بیروت: مکتبه الإعلام الإسلامی، 1404 ه ق، بیچا) ج 4 ، ص246
[5] . محمد ابن الأثیر، النهایه فی غریب الحدیث، تصحیح محمود محمد الطناحی، (قم : مؤسسه إسماعیلیان، 1364 ه ش، چاپ چهارم ) ج3، ص 190؛ جمال الدین ابن منظور، پیشین، ص 430
[6] . إسماعیل بن حمادالجوهری، پیشین، ص1760؛ خلیل الفراهیدی، پیشین، ص40
[7] . فخرالدین الطریحی، پیشین، ج 3، ص 133؛ محمد بن عبد القادر، مختار الصحاح، به تصحیح أحمد شمس الدین، (بیروت : دار الکتب العلمیه، 1415 ه ق، چاپ اول) صص172 و222؛ ابن الأثیر، پیشین، ص190
[8] . [ر.ک. إسماعیل بن حماد الجوهری، پیشین، ص1760؛ مرتضی الزبیدی، پیشین، ص471؛ جمال الدین ابن منظور، پیشین، ص 430] ازاینرو برخی از فقها در کتب خود این معنا را برای عدالت برگزیدهاند. [ر.ک. أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، به تصحیح محمد تقی الکشفی (تهران: المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، 1387 ه ق ، چاپ سوم) ج8 ، ص 217؛ محمد بن منصور بن أحمد ابن إدریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى
، (قم: مؤسسه النشر الإسلامی، 1410ه ق ، چاپ دوم) ج2، ص117؛ مرتضى الأردکانی، رساله فی العداله، (قم: بینا، 1402 ه ق ، ملحقات کتاب اجتهاد و تقلید) ص99 ؛ علی المشکینی، مصطلحات الفقه،(نرم افزار جامع فقه اهل البیت) ص 369
[9] . معروف است ” یعرف الاشیاء باضدادها “
[10] . إسماعیل بن حماد الجوهری، پیشین، ج2، ص617 ؛ ابن الأثیر، پیشین، ج1، ص313 ؛ خلیل الفراهیدی، پیشین، ج6 ، ص176
[11]. الراغب الأصفهانى، پیشین، ص103؛ خلیل الفراهیدی، پیشین، ج2، ص38
[13] . از این روست که ارسطو عدالت را به عدالت عام – ناظر به معنای اول- و عدالت خاص – ناظر به معنای دوم- تقسیم نموده است. [ر.ک. ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، (تهران: طرح نو، کتاب پنجم) ص 169]
[14] . ر.ک. ص 12رساله، عدالت در اصطلاح علم اخلاق
[15] . محمد حسین الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: جامعه المدرسین حوزه علمیه، بیتا)، ج 5، ص101
[16] . ر.ک. سید علی الموسوی القزوینی، رساله فی العداله، (بی جا، بی نا ، 1297 ه ق ، ملحقات کتاب الرسائل)، ص18؛ عبد اللَّه بن محمد حسن المامقانی، حاشیه على رساله فی العداله، (نرم افزار جامع فقه اهل البیت) ص251
[17] . محمدمعین، فرهنگ فارسی (تهران: امیرکبیر، 1362ه ش) ج 2، صص 2279 و 2282، علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، (تهران: بی نا، 1317ه ش ) ج1، ص 427
[18] . به نقل از مرتضی مطهری، یادداشتها، پیشین، ج6، ص: 219
[19] . علی محمد حق شناس و دیگران، فرهنگ معاصر هزاره، (تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1382ه ش، چاپ دوم) ص871 ؛ حارث سلیمان الفاروقی، المعجم القانونی (بیروت: مکتبه لبنان،1991م، چاپ سوم) ج1، ص16
[20] . گرچه ابن منظور برای استعمالات عدل در قرآن چهار وجه ذکر کرده است : «اول عدل در حکم “فاحکم بینهم بالعدل “، دوم عدل در قول “وإذا قلتم فاعدلوا “، سوم عدل به معنای “فداء لا یقبل منها عدل “و چهارم عدل در معنای شریک گرفتن” ثم الذین کفروا بربهم یعدلون”.»(لسان العرب ،پیشین، ص432) ولی با دقت بیشتر میتوان آنرا به پنج دسته تقسیم کرد .
[21] . نحل: 90
[22] . هم چنین آیات « فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً » (نساء: 3) و «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم » (انعام: 115) نیز بر این معنا دلالت میکنند .
[23] . المائده : 95
[24] . البقره : 123 ؛ آیهی«وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا ……. وَ إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنْها» (الانعام : 70) نیز از جملهی همین آیات است .
.[25] الإنفطار: 7
[27]. انعام : 1
[سه شنبه 1400-05-05] [ 05:04:00 ب.ظ ]
|