بررسی رابطه بین بازاریابی داخلی وبازارگرایی باتوجه به نقش متغییرمیانجی عدالت سازمانی |
2-2- بازاریابی داخلی
سازمانهای پیشرو در عصر حاضر، موفقیت خود را در به کارگیری سهمی بیشتر از دارائیهای نامشهود دنبال می کنند، در این میان منابع انسانی دانشگر و خلاق، مهمترین دارائی نامشهود و کلید طلائی در عرصه رقابت است و بیدلیل نیست که در زیرنویس ترازنامهی اکثر شرکتها، جمله «با ارزشترین دارائی ما، کارکنان ما هستند» به چشم میخورد(عباسی و صالحی، 1390). کوپر و کرونین بازاریابی داخلی را کوشش سازمان برای آموزش و پاداش و بطور کلی مدیریت نیروی انسانی برای ارائه خدمات بهتر میداند. ساسر و آربیت معتقدند که کارکنان بازار اولیه سازمان را تشکیل میدهند. پارسرمن[24] نیز معتقد است که مشاغل بهویژه در بخش خدمات همان محصولات داخلی هستند که نیازها و خواسته های کارکنان را برآورده ساخته و به تحقق اهداف سازمان منجر میشوند(ابزری و دیگران، 1388).
2-3 تاریخچه بازاریابی داخلی
نویسندگان و پژوهشگران در این زمینه، به منظور توضیح این ایده، تعاریف مختلفی را ارائه دادهاند(احمد، رفیق، و ساد[26]، 2002؛ بالاتین[27]، 2003؛ بری، 1981؛ کهیل[28]، 1995؛ لینگز و بروکز[29]، 1998؛ مودی[30]، 2003؛ پراساد و استفز[31]، 2002؛ واری و لوئیس[32]، 1999). ایده های اصلی مورد بحث، در حوزه های اثرات بازاریابی داخلی بر روی کارکنان(احمد و همکاران، 2002؛ بالاتین، 2003؛ بری، 1981؛ کهیل، 1995؛ لینگز و بروکز، 1998؛ مودی، 2003؛ پارساد و استفز، 2002؛ واری و لوئیس، 1999)، اثرات آن بر روی سازمانها(احمد و همکاران، 2002؛ بالاتین، کریستفر، و پین[33]، 1995؛ لینگز، 1999؛ مودی، 2003؛ واری و لوئیس، 1999)، رضایت مشتریان خارجی(احمد و رفیق، 2003؛ کهیل، 1995؛ پارساد و استفز، 2002؛ رفیق و احمد، 2000) و پیشرفت و توسعه واحدهای متقابل عملکردی در درون سازمان است(احمد و رفیق، 2003؛ بالاتین، 2003؛ احمد و رفیق، 2002). همچنین در مباحث زیر تاثیر بازاریابی داخلی بر روی کارکنان، سازمانها، رضایت مشتریان خارجی، و پیشرفت و توسعه واحدهای متقابل عملکردی و نیز پیدایش بازاریابی داخلی بحث شده است.
2-4- تعریف و مفهوم بازاریابی داخلی
2-5 پیدایش بازاریابی داخلی
2-5-1 کارکنان
بازاریابی داخلی به بحث در مورد نیاز به استخدام، آموزش، جذب، ایجاد انگیزه، برقراری ارتباط و حفظ همهی کارکنان از طریق آگاهی به منظور برآورده کردن خواسته ها و نیازهای آنها تعریف شده است .بطوری که یکی از نویسندگان، بازاریابی داخلی را نیاز به”اظهار عشق” به کارکنان تعریف کرده است(کهیل، 1995).
ترویج بازاریابی داخلی مستلزم کمرنگ شدن خطوط سازمانی از طریق افزایش ارتباطات است که باعث افزایش دانش، اطلاعات و توانایی ارائه بازخور به سازمان می شود.
این کار منجر به ایجاد بازارگرایی بواسطه افزایش رضایت کارکنان خواهد شد که باعث افزایش سود، رشد فروش و موفقیت محصول جدید که احتمالا ناشی از عوامل داخلی است، می شود(لینگز، 1999).
احمد و رفیق(2003)، شرح دادهاند که باید موانع بین سطوح اداری و سلسله مراتبی برداشته شود تا بازاریابی داخلی موثری بوجود آید. سازمان باید روابطهای میانفردی اعضای سازمان را بهبود بخشد. بکارگیری و مشارکت تمام منابع شامل افراد، مالی و فنی برای دستیابی به موفقیت مورد نیاز است. این مشارکت از طریق ایجاد ارتباطهایی مبتنی بر آگاهی و فهم، صمیمیت، اعتماد و تعهد ترویج مییابد.
بازاریابی داخلی بدون این چهار عامل اثربخش نخواهد بود. اعتماد برای از بین بردن ترس در درون کارکنان و تشویق آنها به فعالیتها، رفتارها، افکارها، و عقیدهی مناسب مورد نیاز است تا بازاریابی داخلی اثربخشی ایجاد شود.
اکثر روشهای جامع در ایجاد و ترویج بازاریابی داخلی، با اطلاعات توسعه داده شده توسط بالانتین(2003) گسترش یافت. تحقیقات وی چهار مرحله بازاریابی داخلی را نشان میدهد که شامل تقویت و تحریک، شکاف در دستورالعملها، توانمندسازی و اختیار دادن، و اشاعه آن میباشد که هر مرحله از طریق فعالیتهای یادگیری، انجمنهای خودجوش، و تجدید دانش کامل می شود. این مراحل به کارکنان اجازه میدهد تا دانش، کاربرد آن در حل مشکلات و درک انتخاب را فرا گیرند و سپس این دانش را دربین دیگر کارکنان سازمان انتقال دهند و عمومیت بخشند. مرحلهی پایانی شامل درک درست مشتریان و نیازهای آنان میباشد. بازاریابی داخلی به منظور ایجاد شبکه های ارتباطی مؤثر و کاهش رخداد سیلوهای بازار، یک خطوط ارتباطی در بین بخشهای سازمان ایجاد می کند. دروندادها در داخل این چهار مرحله شامل دانش مشارکتی و هوش بازار و بروندادها شامل کیفیت ارتباطات، آگاهی مشتریان، و افزایش عملکرد بازار میباشد. با وجود اینکه ایده ها قابل قبول به نظر میرسد، محدودیتهایی توسط پژوهشگران در سراسر ادبیات مورد بحث قرار گرفت.
[سه شنبه 1400-05-05] [ 02:09:00 ق.ظ ]
|