اثربخشی روش تدریس مبتنی بر شیوه دریافت مفهوم |
در قرن حاضر پیشرفت سریع علوم و تکنولوژی بشر را به جایی رسانیده است که به طور فزاینده ای نیازمند یادگیری مهارتهای تفکر انتقادی و خلاق در تصمیم گیری های مناسب و حل مسائل پیچیده جامعه است. در یک جامعه انسانی، آموزش و پرورش[1] نقش مهم وکلیدی در پیشرفت جامعه دارد.چرا که آموزش و پرورش کارآ در هر جامعه ای، تضمین کننده ی آینده ی آن جامعه از نظر نیروی کار وفکر خواهد بود و این باعث بالندگی انسانهای آن جامعه می شود. لازمه ی دستیابی به چنین آموزش و پرورشی این است که، همه ی ارکان یک نظام همدل و همصدا، خواهان رشد و ترقی آن باشند و در این مجموعه به جرأت میتوان گفت مهمترین نقش را، معلمان در این ساختار بر عهده خواهند داشت.نقش معلمان در سلامت،سعادت و تعالی جامعه بر کسی پوشیده نیست.معلمان با دانش آموزان ارتباط مستمر دارند و تأثیر گذاری این قشر شاید از همه ی ارکان دیگر نظام آموزشی پایاتر می باشد.ارزش دادن به اندیشه های خلاق و ایجاد کردن انگیزش[2] یادگیری فعال، از خصوصیات معلمان اثربخش است.معلمان باید در فرایند یاددهی-یادگیری دانش آموز محور باشند.به این معنا که شیفتهی خودجوشی فراگیر و تسهیل کننده آموزش باشند. راه یادگیری را آموزش دهند، نه آنکه عرضهکننده یادگیری و یاددادنیها باشند.زیرا که اصولاًدر فرایند یاددهی-یادگیری، فرض عمده بر این است که هر چه میزان فعالیت و مشارکتی دانش آموزان در جریان تدریس بیشتر باشد، تدریس مؤثرتر است(خلیلی ،1382).
معلمان کارآمد، همیشه در ذهن و زندگی دانش آموزان اثری ماندگار خواهند داشت.آشکار است که دانش آموزان هم بدون انگیزش لازم،بهره ای از آموزش خوب، نمی برند.چنین چیزی را هم می توان در محیطهای آموزشی و هم با توجه به تحقیقات مشاهده کرد.بارها با دانش آموزانی مواجهه شدیم که از لحاظ توانایی و استعداد یادگیری بسیار به هم شبیه هستند اما در پیشرفت تحصیلی تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند.این جنبه از رفتار آدمی به حوزه انگیزش مربوط می شود.(کوهن لوئیز[3]،ترجمه شاکری،1372).
روانشناسان و پژوهشگران در مورد انگیزش انسان به دو نوع انگیزش درونی[4]و انگیزش بیرونی[5] اشاره کرده اند. انگیزش بیرونی با هدف کسب پاداش و اجتناب از تنبیه ارتباط دارد ولی انگیزش درونی با تمایل درونی برای انجام موفقیت آمیز صرف یک تکلیف، مرتبط است.کسی که در مورد خود از احساس کفایت(پیشرفت تحصیلی[6]) و خودمختاری (استقلال[7]).برخوردار است دارای انگیزش درونی است. (پال آرپنتریچ وبیل اچ شانک[8]1964، ترجمه شهرآرای،1390).
این که کلاس درس را معلم با چه روشی اداره کند تا انگیزش پیشرفت تحصیلی لازم در دانش آموزان ایجاد شود بسیار مهم است.به روش معلم محوری یا دانش آموز محوری و یا تلفیقی از این دو؟ در کلاسهایی که به روش معلم محوری اداره می شود بیشتر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان (کفایت شخصی)توجه می شود ودر روش دانش آموز محوری اغلب بر استقلال دانش آموزان(خودمختاری) توجه می شود.که تلفیقی متناسب با موضوع درس و شرایط کلاس از این دو شیوه مفید و مؤثر می باشد. (چریل.ال.اسپاندینگ[9] ،ترجمه نائینیان و بیابانگرد،1388).
کارآیی یک معلم تحت تأثیر عوامل متعددی می باشد که یکی از مهمترین این عوامل را می توان به چگونگی انتقال اطلاعات علمی و آموزشی،مهارتهای فنی و عملی و ارزشهای عاطفی و معنوی به دانش آموزان نام برد که این امر به فرایند تدریس[10] و شیوه ی اجرای مطلوب این فرایند بستگی دارد.روش های تدریس تا آنجا در امر آموزش اهمیت دارد که گروهی از علمای تربیتی،تسلط به روش های تدریس را مهمتر از دانش و اطلاعات علمی معلم دانسته اند.یک معلم با تجربه و آگاه به خوبی می داند که روش تدریس،مجموعه فعالیتهای برنامه ریزی شده است که در نهایت برای یادگیری بهتر به کار میرود.(یغما،1389).
بنابرآنچه گفته شد میتوان گفت،یکی از مهمترین مؤلفه ها در این بین،انتخاب روش تدریس مناسب است. چرا که به کارگیری روش تدریس مناسب،بسترهای لازم در رشد قوه تفکر و پرورش روحیه جستجوگری یادگیرندگان را فراهم می سازد و آنها را برای ورود به دنیای پیچیده آماده می کند.آگاهی معلمان از روش های مختلف تدریس این امکان را برای آنها فراهم می کند که در لحظه طلایی آموزش،با به کار بستن مؤثرترین روش تدریس درتجزیه و تحلیل مسائل،فراهم ساختن شرایط و فرصتهای یادگیری به دانش آموزان کمک کند وهمچنین برای تحقق اهداف آموزشی تلاش کنند. بنابراین معلمان بایستی در به کارگیری روش های تدریس متناسب با موضوع و شرایط آموزشی و دانش آموزان دقت نظر داشته باشند تا بتوانند با ایجاد انگیزش پیشرفت و بالا بردن عملکرد تحصیلی[11]و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان،آنها را در تفکر خلاقانه،انتقادی و توانایی تعمیم به موقعیتهای مشابه دیگر یاری رسانند. دسته بندیهای متفاوتی از روش های تدریس صورت گرفته است که یکی از رایج ترین و معروفترین دستهبندیهای موجود،تقسیم روشها به فعال و غیر فعال است.(شعبانی،1380).
– روش های تدریس غیر فعال که روش های یک سویه و غیر محوری نیز نامیده می شوند،دانش آموزان را منفعل و معلمان را فعال می کند ودر هنگام تدریس،تعامل اندکی بین معلم و دانش آموزان وجود دارد.این روشها اکتشافی نیستند و به سبب آنکه خسته کنندهاند،معمولاً به تنهایی برای اجرای تدریس مناسب نیستند. معمولاً روش های تدریس غیر فعال در درون روش های فعال قرار می گیرند و بخش کوچکی از تدریس را شامل میشوند.از میان این روشها می توان به پرسش و پاسخ،سخنرانی،روش توضیحی و… اشاره کرد(فضلی خانی،1385).
– روش های تدریس فعال که روش های دو سویه و محوری هم نامیده می شوند،معلم ودانش آموزان را به نحو مطلوب فعال می کند و یاددهی و یادگیری،با ارتباطات دوسویه اتفاق می افتد.در این روشها،مطالب و مفاهیم با فعالیت معلم و دانش آموزان کشف می شود و هر یک از روش های انتخابی،محور تدریس قرار می گیرد.بهعلاوه ممکن است در درون آنها نیز از یک یا چند روش جزیی استفاده شود. این روشها مراحلی دارند و در آنها،تدریس به صورت منظم شروع می شود و تا دریافت مفهوم ادامه می یابد.از میان این روشها می توان به روش های استقرایی، حل مسأله،ایفای نقش،اکتشافی،کاوشگری،بدیعه پردازی،پژوهشآموزی،بارش فکری،ساختنگرایی و دریافت مفهوم و… اشاره کرد.(فضلی خانی،1385).
روش تدریس ساختنگرایی بر این اساس پایه ریزی شده است که معلّمان می توانند از انرژی، تعامل و هم فکری دانش آموزان خود بهره برده و امور درسی را به کمک دانش آموزان سازماندهی کنند. یادگیری با شیوه که دانش آموزان با خواندن، نوشتن، پژوهش، تجزیه و تحلیل، تفکّر و محاسبه، مراجعه به منابع مختلف و …،اطّلاعات گذشته و حال را به هم پیوند دهند. این روش به دانش آموزان کمک می کند تا انگیزه ی بیشتری داشته باشند.در کلاس های درسی که معلّمان از این روش استفاده می کنند معمولاً دانش آموزان در قالب گروه های کوچک بایاری هم دیگر به یادگیری موضوع مورد نظر و بحث و گفت و گو میپردازند.(امانی طهرانی،1379)
روش تدریس دریافت مفهوم بر اساس شیوه تفکر طراحی شده است که برای تدریس مفاهیم و کمک به دانش آموزان در یادگیری مؤثرتر آنها تدوین شدهاست که از تکنیکهای آن برای ارائه اطلاعات سازمان یافته از میان موضوعات بسیار گسترده به دانش آموزان، در هر مرحله از رشد میتوان استفاده کرد که بهره گیری از الگوی دریافت مفهوم سبب شکیبایی دانش آموزان در تحمل ابهامات می شود و چون به دانش آموزان اجازه داده می شود فرضیه های خود را یادداشت کنند،این یادداشت ها
درمرحله آخر می تواند به بیان جریان تفکر دانش آموزان کمک کند .(حاجی اسحاقی،1385).
بیان مسئله
از اهداف و وظایف مهم آموزش و پرورش می توان ایجاد زمینه برای رشد همه جانبه فرد و تربیت انسانهای سالم ،کارآمد و مسئول برای ایفای نقش در زندگی فردی و اجتماعی نام برد.
دانشآموزان یکی از ارکان اساسی نظامآموزشی میباشند که با تربیت صحیح آنها میتوان افراد سالم به جامعه تحویل داد.از کل دانش آموزانی که وارد سیستم آموزش و پرورش میشوند. تعداد اندکی از آنها میتوانند استعدادهای خود را شکوفا کنند و در این عرصه موفق گردند و عملکرد تحصیلی خوبی از خود نشان دهند.عملکرد تحصیلی تحت تاًثیر یکسری عواملی است. یکی از عوامل مهم و اثرگذار بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان میتوان انگیزش پیشرفت آنها را نام برد.
افراد دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا برای حل مشکلات و رسیدن به موفقیت بسیار کوشا هستند.حتی پس از آنکه در انجام کاری شکست خوردند،از آن دست نمیکشند و تا رسیدن به موفقیت به کوشش ادامه میدهند.”دانش آموزان دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا همواره میخواهند موفق بشوند و آن را انتظار میکشند؛ و وقتی که شکست میخورند کوششهای خود را دو برابر می کنند و به فعالیت خود ادامه میدهند”.(اسلاوین[12]،2006 ترجمه،سیدمحمدی،1389).
در پیش بینی پیشرفت تحصیلی،برخی از روانشناسان متغیرهایی همچون انگیزه پیشرفت را از جهاتی مهمتر از هوش و استعداد می دانند.زیرا هوش از سازه های نسبتا ثابت و نسبتا دگرگون ناپذیر است.اما انگیزه پیشرفت را می توان با چاره اندیشی هایی دگرگون ساخت.(مککلند[13]، 1961).
با توجه به اینکه انگیزه پیشرفت تحصیلی متغیری است که از راه مشاهده رفتار یا نمرات درسی دانش آموزان در فضای آموزشی استنباط می شود در این راستا به نظر میرسد یکی از عوامل مؤثر در این امر مهم و نیز عملکرد تحصیلی دانش آموزان، روش تدریس معلم می باشد.
تدریس یکی از ارکان اصلی یک سیستم آموزشی به شمار می رود که کارآیی نظام آموزشی به آن بستگی دارد.اگر محتوای آموزشی با مناسبترین و کار آمدترین روشها تدریس نشوند کارآیی نخواهد داشت.یکی از مشکلات امروز هر سیستم آموزشی عدم اطلاع و آگاهی کافی اغلب معلمان به روشها والگوهای پیشرفته تدریس است.الگوهای تدریس در واقع الگوهای یادگیری هستند.ما با بهره گرفتن از الگوها در حالیکه به شاگردان در کسب اطلاعات، نطرات و مهارتها و راه های تفکروابراز نظرخود کمک می کنیم،نحوه یادگیری را نیز به آنها می آموزیم.(بروس جویس؛ مارشا ویل وامیلی کالهون،[14]ترجمه بهرنگی،1384).
مربیان تعلیم و تربیت به دنبال این هستند که علم و دانش به وسیله خود یادگیرندگان ساخته شود و یادگیری، تنها انتقال معلومات نباشد و دانش آموزان خود در کشف مفاهیم تلاش کنند. به همین منظور روش های تدریس ابداع شد که دراین راستا دانش آموزان را تقویت کند.(همان منبع).
اهداف درس علوم تجربی شامل دست یافتن دانش آموز به مواردیاست از قبیل: همه جانبهگری،رویکرد تلفیقی،تفکر، آگاهی،توانایی،ایجاد ارتباط بین آموزه های علمی و زندگی واقعی و به عبارتی کسب علم مفید،سودمندوهدفدار که بتواند انسانهایی مسؤلیت پذیر،متفکر و خلاق پرورش دهد که به کارگیری روش های تدریس فعال مانند ساختگرایی،دریافت مفهوم و… می تواند در دستیابی به این اهداف بسیار مؤثر باشد. الگوی دریافت مفهوم به منظور کمک به دانش آموزان در یادگیری مؤثرتر مفاهیم و بر اساس مطالعات برونر[15]پیرامون شیوه ی تفکر طراحی گردیده است که این الگو، فرصت تحلیل جریان فکر و رشد شیوه های مؤثر تفکر را برای دانش آموزان فراهم می آورد(آقازاده،1386).
در الگوی ساختگرایی، دانش آموزان طی تلاش برای حل مسایل علمی دایماً فرصت ساماندهی و باز سازی ادراکات خود را دارند و می توانند برای رسیدن به دانش چندین را ه را برنامه ریزی کنند.این الگوی تدریس دانش آموزان را برای تحلیل، تفسیرو پیش بینی ترغیب می کند.(حریر فروش،صادقی،1389).
ساختگرایی،معمولاً به این نظر اشاره دارد که یادگیرندگان خود به ساخت دانش خود اقدام می کنند.بر خلاف رفتارگرایی که معمولاً بر معلمان و کتابهای درسی تأکید میورزند،ساختگرایی به یادگیرندگان فرصت میدهد دانشی را که حایز اهمیت است در نظر آورند.مزیت فلسفه ساختگرایی آن است که هرگاه دانش آموز راهی علمی برای حل مسأله خود بیابد،آن راه حل بخشی از خود وی می شود.اگرفرصتی فراهم آوریم که یادگیرندگان دانش خود را کشف کنند یا آن را بسازند یاد گیرندگانی پرورش خواهیم داد که دارای عملکرد بالا،تفکر انتقادی و یادگیری مادامالعمر خواهند شد.دراین روش با سپردن مسؤولیت به دانش آموزان میتوان باعث تقویت،ترغیب و پذیرش اختیار و ابتکار دانش آموزان گردید.(آقازاده،1386).
به نظر می رسد ضروریست که کاربرد روش تدریس ها ارزیابی گردد تا مشخص شود که اجرای هر یک تا چه حدودی بر انگیزه پیشرفت و عملکرد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیر گذار است؟سر انجام این پژوهش، می خواهد به پاسخ این سؤالها برسد که 1)میزان اثربخشی دو مورد از روش های تدریس فعال به نام دریافت مفهوم و ساختنگرایی بر میزان انگیزش پیشرفت و عملکرد و پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی چگونه است؟ 2)آیا بین اثربخشی این دو نوع روش تدریس فعال و روش تدریس سخنرانی که جزء روش های غیر فعال محسوب می شودبر میزان انگیزش پیشرفت و عملکرد و پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی تفاوت معناداری وجود دارد؟
[1] education
[2] Motivation
[3] Cohen loeez
[4] intrinsic Motivation
[5] Extrinsic Motivation
[6] Scholastic achievement
[7] autonomy(independence)
[8] Alpentrich&Wieel ech shanc
[9] Cheryl Lynn,Spaulding
[10] Teaching
[11] educational function
[12] Slavin
[13] McClelland
[14] Brusce.Weil & Calhoon
[15] Bruner
[دوشنبه 1400-05-04] [ 11:46:00 ب.ظ ]
|