در این فصل قصد داریم تا در مورد موضوع مورد مطالعه یعنی تاثیر تحلیل عملکرد نیروی انسانی بر فرایند ارتقاء کارایی و افزایش بهرهوری سازمان, توضیحاتی داده و علت وجودی هر یک از مفاهیم, به علت اصلی بررسی این موضوع پرداخته و دید روشنی از ضرورت انجام این تحقیق, با توجه به فرضیات و اهداف, شیوهی مطالعه و نحوهی انجام کار را برای خواننده آشکار کرده و به مرور, طی این فصل و فصول دیگر بتوانیم تاثیر تحلیل عملکرد بر فرایند ارتقاء کارایی و افزایش بهرهوری در سازمان را به اثبات برسانیم.
امروزه افزایش بهرهوری یکی از موثرترین روشهای دستیابی به رشد اقتصادی به شمار میرود. از اینرو اغلب کشورهای جهان به منظور اشاعهی فرهنگ رسیدن به بهرهوری بیشتر و تعمیم آن در محیط کار و نیز به کارگیری فنون و روشهای بهبود آن, سرمایهگذاریهای قابل توجهی در این زمینه انجام داده و یا در حال انجام دارند. در ایران به رغم پیشینهطولانی عضویت در سازمان بهرهوری آسیا, مبحث بهرهوری تنها در چند سال گذشته همهگیر شده است. در عصر حاضر, بهرهوری در زمینههای اقتصادی, اجتماعی، صنعتی و … فراتر از یک معیار و شاخص برای ارزیابی فعالیتها و تلاشها به شمار رفته و ارتقاء آن بر سایر پدیدهها نیز تاثیر فراوانی دارد.
در الگوی پیتردراکر در مبحث بهرهوری بر2 معنای اثربخشی و کارایی تاکید و به صورت زیر تعریف شدهاند:
1.اثربخشی: که عبارت است از انجام کارهای درست.
2.کارایی: که عبارت است از درست انجام دادن کارها.
الگوی بهبود بهرهوری نِیرویانسانی, مولفههای مختلفی از جمله ابعاد انگیزشی, رقابت, خلاقیت و نوآوری, سبک رهبری, آموزش کاربردی و عمومی را شامل میشود. میتوان گفت عامل نیروی انسانی به همراه سایر عوامل و منابع, اهداف و خواستههای یک سازمان را تحقق میبخشند. انسان اشرف مخلوقات و جانشین خداوند بر روی زمین است و دارای خرد, اندیشه, احساس و عاطفه میباشد, از این رو همواره مباحث و علوم مختلف مربوط به انسان از ویژگیهای خاصی برخوردار بوده است.
تحلیل عملکرد نیروی انسانی و فرایند ارتقاء کارایی ابزاری است که سازمانها و نیرویانسانی را در شناخت از نحوهی عملکرد یاری میرساند. اگر تحلیل عملکرد نیروی انسانی و فرایند ارتقاء کارایی به نحو مطلوب طراحی و اجرا گردد, میتواند به ابزاری مطمئن در جهت افزایش نوآوری در سازمان, شناسایی کارکنان توانمند و قوی و اعطای پاداش به آن ها و نیز ایجاد انگیزه و همچنین تشخیص مباحث و دورههای آموزشی مورد نیاز در راستای هدایت کارکنان جهت رعایت بهتر قوانین و مقررات و مهمتر از همه, افزایش قابلیتهای فرد فرد کارکنان گردیده و در نهایت به بهبود عملکرد سازمان منجر شود.
در گذشته مدیران کلاسیک, تحلیل عملکرد نیروی انسانی و فرایند ارتقاء کارایی را فقط به منظور کنترل کارکنان انجام میدادند, در حالیکه امروزه جنبه راهنمایی و ارشادی این ارزیابیها اهمیت بیشتری یافته و هدف اصلی بررسی و آنالیز, شناخت هر چه کاملتر و بهتر تکتک اجزاء و جمع آوری اطلاعات ضروری دربارهی نیروهای شاغل در سازمان میباشد, تا از آن طریق, نقاط قوت و ضعف نیروها استخراج و به آن ها بازخور داده شود تا آن ها بتوانند نقاط ضعف خود را برطرف و نقاط قوت خود را هرچه بیشتر تقویت نمایند و در اثر این شناخت کامل, مدیران نیز با بهره گرفتن از نتایج حاصله از تحلیل عملکرد نیروی انسانی و فرایند ارتقاء کارایی این منبع گرانبها بتوانند تصمیمات مقتضی را در زمان لازم و به منظور بالابردن کمیت و کیفیت کار کارکنان اتخاذ نمایند.
آن چه مسلم است این است که, هدف نهایی از تحلیل عملکرد نیروی انسانی و فرایند ارتقاء کارایی, افزایش کارایی و اثربخشی سازمان است و نه توبیخ و تنبیه کارکنان. بدیهی است, تحلیل عملکرد نیروی انسانی و فرایند ارتقاء کارایی این منبع, فرایندی بسیار مهم بوده و از حساسترین مسائلی است که مسئولان سازمانها با آن روبهرو هستند. عدم وجود سیستمهای مناسب و کارا جهت بررسی و آنالیز کارایی پرسنل و همچنین عدم توانایی اجرای مناسب مسئولان مربوطه که عهدهدار اجرای آن هستند و نیز عدم انطباق این سیستمها با واقعیت, از جمله مشکلاتی هستند که ممکن است کارایی و اثربخشی این سیستمها را کاهش داده و نارضایتی مسئولان و کارکنان از این سیستم را در پی داشته باشد.
میتوان گفت جوامعی به پیشرفت و ترقی و تعالی خواهند رسید که بتوانند نیروها و استعدادهای نهفتهی کارکنان خود را شکوفا سازند. عدم شناخت کافی و کامل از استعدادها و ضعفهای بالقوه کارکنان و همچنین عدم اطلاع دقیق از کیفیت و کمیت عملکرد کارکنان, ناشی از عدم تشخیص صحیح مدیران و سرپرستان آن ها میباشد و
این مسئله, یکی از مهمترین مشکلات سازمانها در مبحث نیروی انسانی و تربیت و پرورش صحیح و مناسب این منبع با ارزش محسوب میشود. توجه به نکات فوق ضرورت تحقیق و تتبع در زمینه تحلیل عملکرد نیروی انسانی و فرایند ارتقاء کارایی را بر ما آشکار میکند.
مساله تحقیق
بشر از دیرباز در اندیشه استفاده مفید, کارا و اثربخش از تواناییها, امکانات و منابع در دسترس خود بوده و این امر در عصر کنونی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. سازمانهای امروزی در عصر فرا صنعتی و در مواجهه با تلاطمهای برخواسته از روندهای غیرمنتظره در عرصههای گوناگون سیاسی, اجتماعی, فرهنگی و فنآوری با چالشهای فزآیندهای روبهرو و در چنین شرایطی سازمانها را بر آن میدارد تا در روندی بیوقفه و پرشتاب در پی کسب مزیتهای نوین راهبردی برآمده و به این ترتیب از رقیبان پیشی گیرند و افزایش بهرهوری را در اولویت برنامههای خود قرار دهند. (سنجاقی, 2013 , ص 118)
سرمایه اجتماعی از مفاهیم جدیدی است که امروزه در بررسیهای اقتصادی و اجتماعی جوامع توسعه یافته, مطرح شده است. از آنجا که انسان به طور ذاتی در تعامل با دیگران, نیازهای خود را برطرف ساخته و گذران امور میکند, بهتر میتوان درک کرد که سرمایه اجتماعی در برگیرنده مفاهیمی همچون اعتماد, همکاری و همیاری میان اعضای یک گروه یا یک جامعه است که نظام هدفمندی را شکل داده و آن را در جهت دستیابی به هدفهای ارزشمند هدایت میکنند. این واقعیت که, سرمایه اجتماعی, نقشی بسیار مهمتر از سرمایههای اقتصادی, فیزیکی و نیروی انسانی در سازمانها در جوامع ایفا میکنند, ثابت میکند که شبکههای روابط جمعی و گروهی, انسجام بخش میان انسانها با سازمانها و سازمانها با سازمانهای دیگر میباشد. سرمایه اجتماعی, بستر مناسبی برای بهرهوری سرمایه انسانی و فیزیکی و راهی برای نیل به موفقیت قلمداد میشود. از سوی دیگر, سرمایه اجتماعی به زندگی فرد معنی و مفهوم میبخشد و زندگی را سادهتر و لذت بخشتر میکند.
بدون شک نیروی انسانی یا عامل انسانی, شریفترین, مهمترین و با ارزشترین عامل بین عوامل و منابع مختلف در یک سازمان است که برای رسیدن به هدف تعیین شده در یک سازمان نیاز به آگاهی از موقعیت خود در آن سازمان دارد و از طرفی سازمانها نیز برای رسیدن به اهداف خود نیازمند اطلاع کامل از نحوه عملکرد نیروهایشان هستند تا بر اساس آن عملکرد خود را بهبود بخشیده و تحولات مثبتی را در سازمان ایجاد کنند.
محیطهای کار امروزی به کارکنانی نیاز دارد تا بتوانند به راحتی تصمیم بگیرند, راه حل ارائه دهند, تفکر خلاق داشته و با انگیزه و پرنشاط کارکنند و در مقابل کار خود پاسخگو باشند. از طرفی در سازمانهای امروزی مسائلی نظیر تعارض و ابهام در نقش, کار بیش از حد, فناوری, مسائل خانوادگی, رفتار مدیریتی, ادراک از کنترل محیطی و بعضی از صفات شخصیتی, عواملی برای ایجاد فشار روانی و تحلیلرفتگی به شمار میروند. این روند تحلیلرفتگی (از دستدادن احساسات و نیروها و تلفیقی از نگرشهای منفی با ناهنجاریهای رفتاری همچون جبرگرایی, دلتنگی, ناخشنوی, عیب جویی و غرغر, بی لیاقتی, احساس شکست, کلافهگی از کار و … مرتبط است. (رضائیان, 1387)
طبق بررسیهای انجام شده و گزارش بازرسی اداره کار, پایین بودن دستمزدها, عدم تقویت فرهنگکار, نگرش خاص افراد به بهرهوری و ناتوانی در حمایت کافی از تولید, باعث کاهش شدید ساعات کارمفید در ایران شده به نحوی که این میزان روزانه در بخش دولتی تنها 22 دقیقه است وسازمان آب و فاضلاب کاشان نیز یکی از همان ارگانهای دولتی است.
شاید مهمترین دلیل پایین بودن بهرهوری نیروی کار در ایران را بتوان پایین بودن سطح درآمد و دریافتیهای افراد دانست به نحوی که این مسئله اساسی باعث شده که افراد انگیزه افزایش سهم خود در تولید و ارائه خدمات در بنگاهها را تا حدود زیادی از دست بدهند. علاوه بر موضوع حیاتی حقوق و دستمزد افراد شاغل در بنگاهها, پایین بودن فرهنگ کار و آموزش نیروی انسانی نیز از مواردی است که به پایین ماندن بهرهوری نیروی کار در واحدها لطمه میزند. با این حال, پایین بودن تکنولوژی مورد استفاده در بیشتر واحدهای اقتصادی کشور و ضعفهای مدیریتی نیز بر ادامه روند تحلیلرفتگی نیروی کار و بهرهوری نیروی کار لطمه میزند.
توضیحات مذکور نشان میدهد که عملکرد سازمانی و ارتقاء آن و رسیدن به بهرهوری حداکثر در سازمان, امروزه به شکل روز افزونی به نتایج و پیامدهای حاصل از بررسی و آنالیز رفتار و عملکرد فردی و جمعی بستگی دارد. این تحقیق در نظر عملکرد فردی و جمعی بستگی دارد. این تحقیق در نظر دارد با توجه به نمای شماتیک زیر و شناخت تک تک عوامل و تجزیه و تحلیل و بررسی هر یک از آن ها بتواند تحلیلرفتگیها را شناسایی و ضمن ارائه راهکارهای مقابله با آن ها, به همان نتیجه نهایی که افزایش بهرهوری سازمان آب کاشان از طریق فرایند ارتقاء کارایی است, بپردازد.